fake taehyung
fake taehyung
part3
لباش رو محکم رو لبام قرار داد و بوسید
لباش خیلی نرم بودن حس عجیبی بود
با مشت به سینش میزدم تا جدا شه ازم اما توجهی نمیکرد
بعد همون حالت دکمه پیرهنش رو وا میکرد و در میاورد
از لبام جدا شد و و پیرهنش کامل درآورد
و گفتم: چیکار داری میکنی یعنی چی ولم کن بزار برم و بعد خواستم فرار کنم که دستمو گرفت و فشار داد و همون طناب رو برداشت و دستامو به کناره های تخت می بست
ا/ت: توروخدا ولم کن بزار برم میخوای باهام چیکار کنی بزار برم هر کاری بگی میکنم فقط راحتم بزار و دستامو نبند دردم میاد تورو خدااا
اما انگار چیزی نمیشنید و چشاش خماری میزد دستامو که بست رو زانو پاهاش نشست و کمربندشو باز کرد
کاملا لخ*ت شد
من چشمامو بستم و نمیخواستم بیشتر از این بی حیا بشم
تو همون حالت و اومد روم و شروع به بوسیدن لبام کرد و یهو با عصبانیت پیرهنمو از یقه تا پایین پاره کرد
ا/ت: آی نه نکن
و بعد جر دادن لباسم آه بلندی کشید
یه لحظه چشمام به هیکلش افتاد دستای پر از رگ و استخوانی و یه نگاه به موهای خوش فرم و براقش کردم متوجه نشدم که یهو دیدم هیچی تنم نیست
نگاهی به چشمام کرد و پوزخندی زد و یهو درد رو خیلی عمیق و سخت احساس کردم و آه بلندی کشیدم
#کوک
#فیک
#سناریو
part3
لباش رو محکم رو لبام قرار داد و بوسید
لباش خیلی نرم بودن حس عجیبی بود
با مشت به سینش میزدم تا جدا شه ازم اما توجهی نمیکرد
بعد همون حالت دکمه پیرهنش رو وا میکرد و در میاورد
از لبام جدا شد و و پیرهنش کامل درآورد
و گفتم: چیکار داری میکنی یعنی چی ولم کن بزار برم و بعد خواستم فرار کنم که دستمو گرفت و فشار داد و همون طناب رو برداشت و دستامو به کناره های تخت می بست
ا/ت: توروخدا ولم کن بزار برم میخوای باهام چیکار کنی بزار برم هر کاری بگی میکنم فقط راحتم بزار و دستامو نبند دردم میاد تورو خدااا
اما انگار چیزی نمیشنید و چشاش خماری میزد دستامو که بست رو زانو پاهاش نشست و کمربندشو باز کرد
کاملا لخ*ت شد
من چشمامو بستم و نمیخواستم بیشتر از این بی حیا بشم
تو همون حالت و اومد روم و شروع به بوسیدن لبام کرد و یهو با عصبانیت پیرهنمو از یقه تا پایین پاره کرد
ا/ت: آی نه نکن
و بعد جر دادن لباسم آه بلندی کشید
یه لحظه چشمام به هیکلش افتاد دستای پر از رگ و استخوانی و یه نگاه به موهای خوش فرم و براقش کردم متوجه نشدم که یهو دیدم هیچی تنم نیست
نگاهی به چشمام کرد و پوزخندی زد و یهو درد رو خیلی عمیق و سخت احساس کردم و آه بلندی کشیدم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۲k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.