•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_34💜
اخه خدایا این دختر چی داشت چرا هروقت میبینمش یه حالی میشم
امد جلو گفت
"سلام استاد
-سلام خانم ستوده خوبی
"خیلی ممنون شما خوبین
-خوبم شکر
بعد از سلام احوال پرسی با رها رفتیم روی تخته های ای که اونجا بود نشستیم
نفس محو دورو ور شده بود فکر کنم خیلی خوشش از اینجا میومد
اون محو دورو ور شده بود من محو اون چقدر خشگل شده بود
وایی خدایا من چی میگم پاک زده به سرم
اخه من با دختری که دانشجومه چیکار دارم
#نفس
محو دورو ور شده بودم واقعا خیلی قشنگ بود من از بچگیم عاشق بام تهران بودم
چند دقیقه بود که اومده بودیم رها با مانی گپ میزد استاد امیر مونم عین بز زل زده بود به من که دیگه نتونستم تحمل کنم
نگاهش کردم و سرم رو به نشونه چیه دراوردم که یه تک خنده ای زدو هیچی نگفت
مرتیکه خجالتم نمیکشه
بعد از نیم ساعت که بی حوصله یه جا نشسته بودم تا بالاخره بچه ها اومدن
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_34💜
اخه خدایا این دختر چی داشت چرا هروقت میبینمش یه حالی میشم
امد جلو گفت
"سلام استاد
-سلام خانم ستوده خوبی
"خیلی ممنون شما خوبین
-خوبم شکر
بعد از سلام احوال پرسی با رها رفتیم روی تخته های ای که اونجا بود نشستیم
نفس محو دورو ور شده بود فکر کنم خیلی خوشش از اینجا میومد
اون محو دورو ور شده بود من محو اون چقدر خشگل شده بود
وایی خدایا من چی میگم پاک زده به سرم
اخه من با دختری که دانشجومه چیکار دارم
#نفس
محو دورو ور شده بودم واقعا خیلی قشنگ بود من از بچگیم عاشق بام تهران بودم
چند دقیقه بود که اومده بودیم رها با مانی گپ میزد استاد امیر مونم عین بز زل زده بود به من که دیگه نتونستم تحمل کنم
نگاهش کردم و سرم رو به نشونه چیه دراوردم که یه تک خنده ای زدو هیچی نگفت
مرتیکه خجالتم نمیکشه
بعد از نیم ساعت که بی حوصله یه جا نشسته بودم تا بالاخره بچه ها اومدن
۲.۴k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.