فیک کوک ( سرنوشت من ) پارت ۱
از زبان ا/ت
زندگی من از اونجایی شروع شد که ۱۶ سالم بود
من پدر و مادرم رو وقتی ۱۰ سالم بود از دست دادم .
پدره من یکی از ثروتمند ترین آدم های کره بود ولی توی یه شب ورشکست شد و همه چیز نابود شد.
من یه خاله دارم که توی آمریکا زندگی میکنه اون برام همه چیز فراهم کرده خونه لوکس نگهبان خدمتکار و هرچیزی که لازم دارم اون چون بچهای نداره بعد از خودش ثروتش به من میرسه .
شب بود داشتم تنها از خونه دوستم آنا تنها میرفتم خونه دوباره به حرف خالم گوش کنم و با نگهبان برم تنها رفتم .
همینطور قدم میزدم که یه دستمال روی دهنم گذاشته شد اولش تونستم فرار کنم اما اون بویی که رو دستمال بود باعث از هوش رفتنم شد .
(چند ساعت بعد )
از زبان ا/ت
آروم آروم چشمام رو باز کردم یجایی بودم که شبیه زیرزمین بود .
صدای یه دختر رو شنیدم که گفت : بیدار شدی حالت خوبه
زندگی من از اونجایی شروع شد که ۱۶ سالم بود
من پدر و مادرم رو وقتی ۱۰ سالم بود از دست دادم .
پدره من یکی از ثروتمند ترین آدم های کره بود ولی توی یه شب ورشکست شد و همه چیز نابود شد.
من یه خاله دارم که توی آمریکا زندگی میکنه اون برام همه چیز فراهم کرده خونه لوکس نگهبان خدمتکار و هرچیزی که لازم دارم اون چون بچهای نداره بعد از خودش ثروتش به من میرسه .
شب بود داشتم تنها از خونه دوستم آنا تنها میرفتم خونه دوباره به حرف خالم گوش کنم و با نگهبان برم تنها رفتم .
همینطور قدم میزدم که یه دستمال روی دهنم گذاشته شد اولش تونستم فرار کنم اما اون بویی که رو دستمال بود باعث از هوش رفتنم شد .
(چند ساعت بعد )
از زبان ا/ت
آروم آروم چشمام رو باز کردم یجایی بودم که شبیه زیرزمین بود .
صدای یه دختر رو شنیدم که گفت : بیدار شدی حالت خوبه
۱۲۳.۹k
۰۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.