دستم را بگیر... همیشه در آغازِ از تو گفتن، به پایان میرس
دستم را بگیر... همیشه در آغازِ از تو گفتن، به پایان میرسم. یا «باب الحوایج!» بگذار تو را آواز بخوانم:
«اَلسَّلامُ عَلَی العَبّاسِ بْنِ اَمیرالمُؤمِنین المَواسیِ اَخاهُ بِنَفْسِه...».
دستم را بگیر، و دانشم بیاموز؛ ای عین عدالت، تقوا، حکمت و معرفت!
دستم را بگیر، تا تو را آواز بخوانم:
«وَ اِنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَاللّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ مَنْزِلَهً یَغْبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَوْمَ القِیامَهِ».
و با تمامِ شهیدان، در حسرتِ رسیدن به مقامت بمانم. دستم را بگیر، تا تنها و تنها، ذرهای از مضامینِ آسمانی واپسین نگاهت را بسرایم؛ آنگاه که فریادِ «العطشِ» کودکان از خیمهها، چشمهایت را به آسمان، پیوند زد و حرفِ دلت بر زبان آمد:
ـ «خدای من! میروم؛ باز هم میروم، تا مَشکی آب بیاورم».
#محرم
«اَلسَّلامُ عَلَی العَبّاسِ بْنِ اَمیرالمُؤمِنین المَواسیِ اَخاهُ بِنَفْسِه...».
دستم را بگیر، و دانشم بیاموز؛ ای عین عدالت، تقوا، حکمت و معرفت!
دستم را بگیر، تا تو را آواز بخوانم:
«وَ اِنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَاللّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ مَنْزِلَهً یَغْبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَوْمَ القِیامَهِ».
و با تمامِ شهیدان، در حسرتِ رسیدن به مقامت بمانم. دستم را بگیر، تا تنها و تنها، ذرهای از مضامینِ آسمانی واپسین نگاهت را بسرایم؛ آنگاه که فریادِ «العطشِ» کودکان از خیمهها، چشمهایت را به آسمان، پیوند زد و حرفِ دلت بر زبان آمد:
ـ «خدای من! میروم؛ باز هم میروم، تا مَشکی آب بیاورم».
#محرم
۲۹۰
۱۹ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.