پارت ❼
پارت ❼
از دید اتسوشی
با اکوتاگاوا رسیدیم اژانس ببینم دازای سان چیکارمون داره به خداکه اگه بگه ماموریت قبول نمی کنم هنوز جای راشامون روی موچ دست و بدنم بعد دو ماه مونده
( کمی بعد )
اتسوشی: نه نه نه
دازای: این ماموریت خیلی مهمه
اتسوشی: نه
دازای: اتسوشییی
ناچار قبول کردم
دازای: خب خوبه برین اتاق لباسا یی رو که گذاشتیم بپوشین
رفتیم اتاق و به لباسا نگاه کردیم فکر کنم بدونم ماموریت چیه اکوتاگاوا لباس سیاه رو برداشت و من لباس سفید رو
پشت به هم کردیم و لباسا رو پوشیدیم (اسلاید دو)
دازای : خوب عالیییی شدید بریم سراغ ماموریت و نقشه ماموریت جدیدتون توی مدرسه هست باید یک ماه توی یه مدرسه که فقط مال بچه پولداراس و تا سنین 18 تا 22 ثبت نام میکنن یه دستگاه کوچیک هست باید برید و اونو زیر لبتاب مدیر بزارید
چویا : خوب که چی بشه؟ توضیح بده احمق( ادمین: چویا سان تورو هرکی دوس داری پارش نکن ما فقط یدونه بانداژ حروم کن داریم 😭)
دازای : چون دنبال اطلاعات هستیم که بدیم به پلیس
اتسوشی : نانده؟ ( اگه شتباه نکنم معنیش میشه چرا نانده میشه چرا و نانی میشه چی )
دازای : چون چند دانش اموز از اون مدرسه ناپدید شدن و چون مدیر اون مدرسه تواناییش پاک کردن فردی که لمسش میکنه از ذهن کسایی که میشناسنش و ما مشکوکیم که کار مدیر باشه
اکوتاگاوا: حالا چرا یه ماه
چویا: اون دست گاه کوچیک نمیتونه همه ی اطلاعات رو تو چند روز ذخیره کنه
دازای: اوهوم نگران نباشید مدرسه جای بدی نیست که من و چویا هر روز به عنوان سرپرست مثلا سخت گیر میایم دنبالتون با کسی صمیمی نشید اون مدرسه پر از قلدره
اکوتاگاوا: های( ترجمه چشم )
اتسوشی: های( ترجمه چشم )
چویا : درمورد استفاده ی محبت توی مدرسه استفاده ی محبت توی مدرسه ممنوعه و بخاطر اینکه بچه ها استفاده نکنن دست بند بهتون میدن که استفاده از محبت رو قیره( درسته؟ )ممکن میکنه
.
.
.
.
حمایت شه پارت بعد رو بزارم😊☺
از دید اتسوشی
با اکوتاگاوا رسیدیم اژانس ببینم دازای سان چیکارمون داره به خداکه اگه بگه ماموریت قبول نمی کنم هنوز جای راشامون روی موچ دست و بدنم بعد دو ماه مونده
( کمی بعد )
اتسوشی: نه نه نه
دازای: این ماموریت خیلی مهمه
اتسوشی: نه
دازای: اتسوشییی
ناچار قبول کردم
دازای: خب خوبه برین اتاق لباسا یی رو که گذاشتیم بپوشین
رفتیم اتاق و به لباسا نگاه کردیم فکر کنم بدونم ماموریت چیه اکوتاگاوا لباس سیاه رو برداشت و من لباس سفید رو
پشت به هم کردیم و لباسا رو پوشیدیم (اسلاید دو)
دازای : خوب عالیییی شدید بریم سراغ ماموریت و نقشه ماموریت جدیدتون توی مدرسه هست باید یک ماه توی یه مدرسه که فقط مال بچه پولداراس و تا سنین 18 تا 22 ثبت نام میکنن یه دستگاه کوچیک هست باید برید و اونو زیر لبتاب مدیر بزارید
چویا : خوب که چی بشه؟ توضیح بده احمق( ادمین: چویا سان تورو هرکی دوس داری پارش نکن ما فقط یدونه بانداژ حروم کن داریم 😭)
دازای : چون دنبال اطلاعات هستیم که بدیم به پلیس
اتسوشی : نانده؟ ( اگه شتباه نکنم معنیش میشه چرا نانده میشه چرا و نانی میشه چی )
دازای : چون چند دانش اموز از اون مدرسه ناپدید شدن و چون مدیر اون مدرسه تواناییش پاک کردن فردی که لمسش میکنه از ذهن کسایی که میشناسنش و ما مشکوکیم که کار مدیر باشه
اکوتاگاوا: حالا چرا یه ماه
چویا: اون دست گاه کوچیک نمیتونه همه ی اطلاعات رو تو چند روز ذخیره کنه
دازای: اوهوم نگران نباشید مدرسه جای بدی نیست که من و چویا هر روز به عنوان سرپرست مثلا سخت گیر میایم دنبالتون با کسی صمیمی نشید اون مدرسه پر از قلدره
اکوتاگاوا: های( ترجمه چشم )
اتسوشی: های( ترجمه چشم )
چویا : درمورد استفاده ی محبت توی مدرسه استفاده ی محبت توی مدرسه ممنوعه و بخاطر اینکه بچه ها استفاده نکنن دست بند بهتون میدن که استفاده از محبت رو قیره( درسته؟ )ممکن میکنه
.
.
.
.
حمایت شه پارت بعد رو بزارم😊☺
۴.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.