part46
#part46
مجید-سانس اول کنسرت تموم شد
ترنم رفته بود اتاق استراحت منم رفتم همونجا
سلام قهرو خانم
ترنم-سلام
مجید-خوبی
ترنم-نه
مجید-چرا
ترنم-دلم درد میکنه
مجید-چرا دورت بگردم
روکاناپه نشسته بودم بش اشاره کردم بیاد پیشم
ترنم-رفتم پیشش بغلش کردم
نمیدونم دلم دردمیکنههه
مجیدنکنه بخاطر کارای دیشبمون
ترنم-نه بخاطر اینکه پریو*دمممم
مجید-اهاننننن
کمرشو ماساژدادم قربونت بمش
من چیزی دلت نمیخواد چیزی نیاز نداری اصلا میخوای ببرمت خونه استراحت کنی
خسته میشی اینجاهاا
ترنم-ببرتم خونه
مجید-باش پس زود پاشو بریم تادیرنشده
ترنم-باش
مجید-ترنم رسوندم خونه
شب میام پیشت
ترنم--اوکی بای
مجید-فعلا
رفتم سالن دوباره
محمدرضا-کجابودی تو دیرکردی
مجید-ترنم ورسوندم خونه
محمدرضا-ازدست تو بدو
بدو برو اماده شو برو رو استیج
مجید-این سانس هم رفتم
مث همیشه عالی بود
کنسرت که تموم شد
چندتا ازفنامونده بودن عکس بگیریم عکس و گرفتم و بد رفتم سمت خونه ترنم
توراه یه سوپری باز دیدم و کلی براش خوراکی خریدم
رفتم خونه
سلامم ترنمم
ترنم-سلامممممم
مجید-ببین برات چیزمیزای خوشمزه خریدماا
ترنم-ویییییی میسی
خوب منم برات پاستا پختممم
مجید-اومایگادد شام خوردما ولی گشنمه
بیار بخوریم
ترنم-غذارو اوردم خوردیم
مجید-من خیلی خستم بخوابیممم
ترنم-هوم منم
مجید روتخت دارز کشیدم
ترنم-سرمو روبازوهای بزرگش گذاشتم
مجید-اونقد خسته بودم که نفهمیدم کی خوابم برده
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پنج ماه بعد:
مجید-تواین پنج ماه همچی اوکی بود
من خواستگاری ترنم رفتم
امروز هم روز عروسیمونه ومن خیلی خوشحالم
بدازماهم تیناو حمید قرار عروسی کنن
صب ترنم و رسوندم ارایشگاه خودمم رفتم ارایشگاه و
کت شلوارمو و پوشیدم بد رفتم دنبال ترنم
ترنم-زیادی استرس داشتم
ولی خوب مطمعن بودم همچی قرار خوب پیش بره
مجید رسید
از سالن اومدم بیرون تو حیاط وایستاده بود
مجید-ترنم اومد بیرون
مثل ملکه ها شده بود
تو اون لباس میدرخشید
مثل ملکه ها بود
ازهمیشه زیباتر شده بو د
قشنگترین عروس دنیا شده بود
ترنم-اومدم جلوتر
مرد خوشتیپ کی بودی تو
مجید-شمااا
رفتیم سمت
باغ کلی عکس و فیلم گرفتیم
تیناوحمیدرضا
باکیانا و حمیدم اومدن
بهترین روز زندگیم بود
حسابی خوشحال بودیم
عکسا که تموم شدن
سوار ماشین شدیم
ترنم-یهو یهبغض عجیب یاومد سراغم
مجید-چیشد ترنم
ترنم-کاش مامان وبابا و تبسمم بودن
مجید-دورت بگردم من
امروزمون وخراب نکن
هرچقد میتونی لذت ببرعشقم
ترنم-دوست دارم
مجید-من بیشتر
رفتیم سمت سالن عرروسی
اول عقد اریایی و انجام دادیم و بد رفتیم
پی بزن برقص
نوبت رقص دوتایی ترنم و من شد
رقص دوتایمون که کلی سرش ترنم حرص خورده بود و انجام دادیم
بدهم تانگو وبد نوبت برش کیک شدرقص چاقورو دلبر
رفتش
ترنم کنارش میرقصید
ومن محو زیباییش میدشم
شاید همه یاین اتفاق ها برای این بود که
من ترنم و بدست بیارم
بدازرقص چاقو برش کیک
شام وخوردیم دوباره بزن برقص کردیم و بد
سوار ماشین و رفتیم سمت خونه بچه ها تادم خونهباهامون اومدن
ترنم خونمو وتاحالا ندیده بودالبه دیزاین شدشوندیده بود
همکارارو خودم کرده بودم
تاامشب سورپرایز شه
وقتی وارد خونه میشدیم
چشاشوبستم
وقتی رفتیم تو چشاشو بازکردم
ترنم-مجیداینجا خیلی قشنگ شده
همچی همنجور بود که دوست داشتم
نگاهی بهش کردم
فکرنمیکردم اینقد قشنگ شده باشه
مجید-مارودستم کم گرفتیااا
ترنم-خندیدم
حالا کدوم اتاق ماست
مجید-بالا تهیه
ترنم-رفتم دراتاق بازکردم مجیدم پشت سمر اومد تو
اینجا معرکه شده خیلی قشنگه
مجید-توچهارچوب دروایستادم و نگاش کردم
نه به قشنگی تو
توقشنگترین دختر و عروسی هستی که تابه حال دیدیمااا
مید-رفتم جلو دسام دور کمرش حلقه زد
ترنم-دسام انداختم تورموهامو کندم
مجید-زیپ لباسشو بازکردم ل*ب هاشو بوسیدم....
#نقطه_تاریک_زندیگم#مجید_رضوی#حامیم#رمان
مجید-سانس اول کنسرت تموم شد
ترنم رفته بود اتاق استراحت منم رفتم همونجا
سلام قهرو خانم
ترنم-سلام
مجید-خوبی
ترنم-نه
مجید-چرا
ترنم-دلم درد میکنه
مجید-چرا دورت بگردم
روکاناپه نشسته بودم بش اشاره کردم بیاد پیشم
ترنم-رفتم پیشش بغلش کردم
نمیدونم دلم دردمیکنههه
مجیدنکنه بخاطر کارای دیشبمون
ترنم-نه بخاطر اینکه پریو*دمممم
مجید-اهاننننن
کمرشو ماساژدادم قربونت بمش
من چیزی دلت نمیخواد چیزی نیاز نداری اصلا میخوای ببرمت خونه استراحت کنی
خسته میشی اینجاهاا
ترنم-ببرتم خونه
مجید-باش پس زود پاشو بریم تادیرنشده
ترنم-باش
مجید-ترنم رسوندم خونه
شب میام پیشت
ترنم--اوکی بای
مجید-فعلا
رفتم سالن دوباره
محمدرضا-کجابودی تو دیرکردی
مجید-ترنم ورسوندم خونه
محمدرضا-ازدست تو بدو
بدو برو اماده شو برو رو استیج
مجید-این سانس هم رفتم
مث همیشه عالی بود
کنسرت که تموم شد
چندتا ازفنامونده بودن عکس بگیریم عکس و گرفتم و بد رفتم سمت خونه ترنم
توراه یه سوپری باز دیدم و کلی براش خوراکی خریدم
رفتم خونه
سلامم ترنمم
ترنم-سلامممممم
مجید-ببین برات چیزمیزای خوشمزه خریدماا
ترنم-ویییییی میسی
خوب منم برات پاستا پختممم
مجید-اومایگادد شام خوردما ولی گشنمه
بیار بخوریم
ترنم-غذارو اوردم خوردیم
مجید-من خیلی خستم بخوابیممم
ترنم-هوم منم
مجید روتخت دارز کشیدم
ترنم-سرمو روبازوهای بزرگش گذاشتم
مجید-اونقد خسته بودم که نفهمیدم کی خوابم برده
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پنج ماه بعد:
مجید-تواین پنج ماه همچی اوکی بود
من خواستگاری ترنم رفتم
امروز هم روز عروسیمونه ومن خیلی خوشحالم
بدازماهم تیناو حمید قرار عروسی کنن
صب ترنم و رسوندم ارایشگاه خودمم رفتم ارایشگاه و
کت شلوارمو و پوشیدم بد رفتم دنبال ترنم
ترنم-زیادی استرس داشتم
ولی خوب مطمعن بودم همچی قرار خوب پیش بره
مجید رسید
از سالن اومدم بیرون تو حیاط وایستاده بود
مجید-ترنم اومد بیرون
مثل ملکه ها شده بود
تو اون لباس میدرخشید
مثل ملکه ها بود
ازهمیشه زیباتر شده بو د
قشنگترین عروس دنیا شده بود
ترنم-اومدم جلوتر
مرد خوشتیپ کی بودی تو
مجید-شمااا
رفتیم سمت
باغ کلی عکس و فیلم گرفتیم
تیناوحمیدرضا
باکیانا و حمیدم اومدن
بهترین روز زندگیم بود
حسابی خوشحال بودیم
عکسا که تموم شدن
سوار ماشین شدیم
ترنم-یهو یهبغض عجیب یاومد سراغم
مجید-چیشد ترنم
ترنم-کاش مامان وبابا و تبسمم بودن
مجید-دورت بگردم من
امروزمون وخراب نکن
هرچقد میتونی لذت ببرعشقم
ترنم-دوست دارم
مجید-من بیشتر
رفتیم سمت سالن عرروسی
اول عقد اریایی و انجام دادیم و بد رفتیم
پی بزن برقص
نوبت رقص دوتایی ترنم و من شد
رقص دوتایمون که کلی سرش ترنم حرص خورده بود و انجام دادیم
بدهم تانگو وبد نوبت برش کیک شدرقص چاقورو دلبر
رفتش
ترنم کنارش میرقصید
ومن محو زیباییش میدشم
شاید همه یاین اتفاق ها برای این بود که
من ترنم و بدست بیارم
بدازرقص چاقو برش کیک
شام وخوردیم دوباره بزن برقص کردیم و بد
سوار ماشین و رفتیم سمت خونه بچه ها تادم خونهباهامون اومدن
ترنم خونمو وتاحالا ندیده بودالبه دیزاین شدشوندیده بود
همکارارو خودم کرده بودم
تاامشب سورپرایز شه
وقتی وارد خونه میشدیم
چشاشوبستم
وقتی رفتیم تو چشاشو بازکردم
ترنم-مجیداینجا خیلی قشنگ شده
همچی همنجور بود که دوست داشتم
نگاهی بهش کردم
فکرنمیکردم اینقد قشنگ شده باشه
مجید-مارودستم کم گرفتیااا
ترنم-خندیدم
حالا کدوم اتاق ماست
مجید-بالا تهیه
ترنم-رفتم دراتاق بازکردم مجیدم پشت سمر اومد تو
اینجا معرکه شده خیلی قشنگه
مجید-توچهارچوب دروایستادم و نگاش کردم
نه به قشنگی تو
توقشنگترین دختر و عروسی هستی که تابه حال دیدیمااا
مید-رفتم جلو دسام دور کمرش حلقه زد
ترنم-دسام انداختم تورموهامو کندم
مجید-زیپ لباسشو بازکردم ل*ب هاشو بوسیدم....
#نقطه_تاریک_زندیگم#مجید_رضوی#حامیم#رمان
۳.۶k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.