فیک ... عشق تغییر می کند و می تواند تغییر دهد
part . 14
دو هفته بعد *
راوی *
درا غافل از این که عاشق چه کسی شده به عشقش ادامه میده ... تو این دو هفته هم رائل یه سری چیزا از کوکو مشخص می کنه و خب اون متوجه میشه که کوک فردی به اسم پک هیجینه ... 🙃 بله پک هیجین همون کوکه خودمونه ....
و وقتی تصویرشو میبینه بیشتر متعجب میشه چون اون با اچ مو نمی زد میره حساب اچم در میاره متوجه میشه که بله اون دو تا یکی ان پس ایندفعه شخصا با درا تماس میگیره و میگه میخواد باهاش راجب یه موضوعی حرف بزنه ...
کوکم خو .. اون بعد درا خیلی تغییر کرد حتی با اینکه فقط دوهفته گذشته بود چن بار می خواست بهش راجب این موضوع بگه اما ...
کوک ( یا به ظاهر پک هیجین )*
دیگه نمی تونم نمخوام دل درا رو بشکونم باید به این مسئله رسیدگی کنم بزار سرمایه رو برگردونم نمی خوام به درا بیشتر از این دروغ بگم خسته شدم دیگه بزار همچی رو بهش بگم .....
...............................................................................
گوشی درا زنگ میخوره ... نامجونه .
_سلام نامجون چه خبر
+ درا .... سرمایه مون برگشت ، طرف همه چی برگردونده خیلی خوشحالم ...
_ چی ... اگه می خواست برگردونه برای چی یهو غیبش زد حالا حرف حسابش چی بود ؟ چیزی نگفت؟
+ نه منم نمیدونم اما همینکه سرمایه برگشته خودش خیلی خوبه
_ اوممم نمی دونم اما انگار مشکوک میزنه آ ببخشید پشت خطی دارم بعدا صحبت می کنم فعلا
............................
_ الو های دارلینگ چه خبر
( هیجین زنگ زده )
٪ سلام . درا بیا همو ببینیم خب ؟ اما قبلش یه قولی بده ...
_ چه قولی چرا اینجوری میگی ؟
٪ قول بده هر چی بشه ترکم نکنی
_ من هیچوقت ترکت نمی کنم چیزی شده عجیب میزنی ،*
٪ بیا بهت میگم در ضمن اگه رائلم زنگ زد بهش جواب نده خو ؟
_ نمیفهمم ولی اک
دو هفته بعد *
راوی *
درا غافل از این که عاشق چه کسی شده به عشقش ادامه میده ... تو این دو هفته هم رائل یه سری چیزا از کوکو مشخص می کنه و خب اون متوجه میشه که کوک فردی به اسم پک هیجینه ... 🙃 بله پک هیجین همون کوکه خودمونه ....
و وقتی تصویرشو میبینه بیشتر متعجب میشه چون اون با اچ مو نمی زد میره حساب اچم در میاره متوجه میشه که بله اون دو تا یکی ان پس ایندفعه شخصا با درا تماس میگیره و میگه میخواد باهاش راجب یه موضوعی حرف بزنه ...
کوکم خو .. اون بعد درا خیلی تغییر کرد حتی با اینکه فقط دوهفته گذشته بود چن بار می خواست بهش راجب این موضوع بگه اما ...
کوک ( یا به ظاهر پک هیجین )*
دیگه نمی تونم نمخوام دل درا رو بشکونم باید به این مسئله رسیدگی کنم بزار سرمایه رو برگردونم نمی خوام به درا بیشتر از این دروغ بگم خسته شدم دیگه بزار همچی رو بهش بگم .....
...............................................................................
گوشی درا زنگ میخوره ... نامجونه .
_سلام نامجون چه خبر
+ درا .... سرمایه مون برگشت ، طرف همه چی برگردونده خیلی خوشحالم ...
_ چی ... اگه می خواست برگردونه برای چی یهو غیبش زد حالا حرف حسابش چی بود ؟ چیزی نگفت؟
+ نه منم نمیدونم اما همینکه سرمایه برگشته خودش خیلی خوبه
_ اوممم نمی دونم اما انگار مشکوک میزنه آ ببخشید پشت خطی دارم بعدا صحبت می کنم فعلا
............................
_ الو های دارلینگ چه خبر
( هیجین زنگ زده )
٪ سلام . درا بیا همو ببینیم خب ؟ اما قبلش یه قولی بده ...
_ چه قولی چرا اینجوری میگی ؟
٪ قول بده هر چی بشه ترکم نکنی
_ من هیچوقت ترکت نمی کنم چیزی شده عجیب میزنی ،*
٪ بیا بهت میگم در ضمن اگه رائلم زنگ زد بهش جواب نده خو ؟
_ نمیفهمم ولی اک
۳.۲k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.