مافیا من pt7
از پنجره پریدم
پایین ک پام بدجور
پیچ خورد
- اایییی پام پام
+ چیشد ؟
-هیچی اوکیه
+باشه بلند شو دیر شد
- باشه
ویو ات
خواستم بلندشم ک پام درد گرفت دوباره افتادم
-اخ
+ باز چیه ؟
-نمیتونم بلند شم پام درد میکنه
ویو ات
اومد طرفم از زیر پام گرفت
براید استایل بغلم کرد
برد گذاشت تو ماشین
منم فقط نگاش میکردم
و تو شوک بودم
خودشم اومد نشست و ماشینو
روشن کرد و راه افتادیم سکت خونش
تو ماشین هیچ حرفی زده
نشد چند دقیقه بعد جلوی
ی عمارت بزرگ وایسادیم ک از
عمارت ما خیلی بزرگ تر بود
و جلوی درش کلی بادیگارد بود
-واای اینجا خیلی بزرگو خیلی
قشنگه
+اره خودم میدونم
-باشه حالا توام پررو نشو
درو برام باز کرد خواست بغلم کنه
ک گفتم نمیخواد خودم بلند
میشم وقتی پاشدم داشتم
میوفتادم ک از کمرم گرفت
و گفت نمیخاد و منو برد داخل
توی عمارت خیلی بزرگ
و خوشگل بود
- واای اینجا واقعا قشنگه
هیچی نگفتو من از پله ها برد بالا وو
خماری
حمایت لطفا 🤍🙃✨
پایین ک پام بدجور
پیچ خورد
- اایییی پام پام
+ چیشد ؟
-هیچی اوکیه
+باشه بلند شو دیر شد
- باشه
ویو ات
خواستم بلندشم ک پام درد گرفت دوباره افتادم
-اخ
+ باز چیه ؟
-نمیتونم بلند شم پام درد میکنه
ویو ات
اومد طرفم از زیر پام گرفت
براید استایل بغلم کرد
برد گذاشت تو ماشین
منم فقط نگاش میکردم
و تو شوک بودم
خودشم اومد نشست و ماشینو
روشن کرد و راه افتادیم سکت خونش
تو ماشین هیچ حرفی زده
نشد چند دقیقه بعد جلوی
ی عمارت بزرگ وایسادیم ک از
عمارت ما خیلی بزرگ تر بود
و جلوی درش کلی بادیگارد بود
-واای اینجا خیلی بزرگو خیلی
قشنگه
+اره خودم میدونم
-باشه حالا توام پررو نشو
درو برام باز کرد خواست بغلم کنه
ک گفتم نمیخواد خودم بلند
میشم وقتی پاشدم داشتم
میوفتادم ک از کمرم گرفت
و گفت نمیخاد و منو برد داخل
توی عمارت خیلی بزرگ
و خوشگل بود
- واای اینجا واقعا قشنگه
هیچی نگفتو من از پله ها برد بالا وو
خماری
حمایت لطفا 🤍🙃✨
۴.۰k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.