𝓉𝒽ℯ ℴ𝓃𝓁𝓎 𝓅𝒽ℴ𝓉ℴ 𝓁ℯ𝒻𝓉 P¹¹
×میدونم میدونم مهمونیه امدن تهیونگ و جونگ کوکه و تو میخای تهیونگ رو تا لب مرز مرگ ببری میدونم میام الان با لیام بریم خرید*جدی خوشحال
+عاشقتمممممم گاووو مننننن بوسسسسسس بتتتت *ذوق
×باشه حالا بدو آماده شو ی ربعه دم دریم*خوشال
+میسسیییییی*خوشحال
از تخت پریدم پایین لباسمو در آوردم
و در کمدو باز کردم دنبال ی لباس برای بیرون رفتن بودم ک آره یکی از لباسای کایوتم را انتخابیدم و پوشیدم و کفش آدیداس اسمیت ک یاسی خیلیییی کم رنگ بود (اینو نمیزارم دیگ گشادیم میاد پیدا کنم) حالا شروع کردمو موهامو دوتا گوجه ای از پایین بستیدم چتری هامو مرتب کردم و
تامام
ک گوشیم زنگ خورد
×شتر جون ما پایینیم*خوشال
+اومدمممممم*خوشحال ب توان ۲
درو باز کردم پله هارو دوتا سه تا پایین رفتم
+من دارم میرممممممم*خوشحال و داد
راوی ویو
م:با راننده لیسا میری؟
+ن با لیام میریم*خوشحال
در حالتی ک بدنشون از خوشحالی تکون میده
تهیونگ ویو
داشتم قهوه میخوردم و با پدر بزرگ و کوک حرف میزدیم ک دیدم آچا با کیوتی تمام داره پله هارو پایین میاد ک...
درسته نگاهم ب لباسش افتاد چقد لباسش بازه خودشم اینقد کیوت شده و این لباس خیلی بهش میاد با این میخاد بره بیرون؟؟؟؟؟؟
مادر بزرگ ازش پرسید با راننده اون دوستش میره یا ن ک با جوابی ک داد میخاستم داد بزنم تو هیجا نمیری
کوک ویو
داشتیم حرف میزدیم ک بله آچا خانم بازم بدون اینک بدونه رید تو همین فکرا بودم ک اسم لیام شنیدم با ترس ب تهیونگ نگاه کردم عصبی بود خیلیم بد عصبی بود خب آچا بازم ریدی آبم قطه...
اسلاید ۲ لباس آچا واسه خرید
اسلاید ۳ اتاق تهیونگ
اسلاید ۴ اتاق جونگ کوک
اسلاید ۵ اتاق آچا
بازم ممکنه پارت بزارم امروز
و اما سورپِرایز میگم اما پست بعدی
+عاشقتمممممم گاووو مننننن بوسسسسسس بتتتت *ذوق
×باشه حالا بدو آماده شو ی ربعه دم دریم*خوشال
+میسسیییییی*خوشحال
از تخت پریدم پایین لباسمو در آوردم
و در کمدو باز کردم دنبال ی لباس برای بیرون رفتن بودم ک آره یکی از لباسای کایوتم را انتخابیدم و پوشیدم و کفش آدیداس اسمیت ک یاسی خیلیییی کم رنگ بود (اینو نمیزارم دیگ گشادیم میاد پیدا کنم) حالا شروع کردمو موهامو دوتا گوجه ای از پایین بستیدم چتری هامو مرتب کردم و
تامام
ک گوشیم زنگ خورد
×شتر جون ما پایینیم*خوشال
+اومدمممممم*خوشحال ب توان ۲
درو باز کردم پله هارو دوتا سه تا پایین رفتم
+من دارم میرممممممم*خوشحال و داد
راوی ویو
م:با راننده لیسا میری؟
+ن با لیام میریم*خوشحال
در حالتی ک بدنشون از خوشحالی تکون میده
تهیونگ ویو
داشتم قهوه میخوردم و با پدر بزرگ و کوک حرف میزدیم ک دیدم آچا با کیوتی تمام داره پله هارو پایین میاد ک...
درسته نگاهم ب لباسش افتاد چقد لباسش بازه خودشم اینقد کیوت شده و این لباس خیلی بهش میاد با این میخاد بره بیرون؟؟؟؟؟؟
مادر بزرگ ازش پرسید با راننده اون دوستش میره یا ن ک با جوابی ک داد میخاستم داد بزنم تو هیجا نمیری
کوک ویو
داشتیم حرف میزدیم ک بله آچا خانم بازم بدون اینک بدونه رید تو همین فکرا بودم ک اسم لیام شنیدم با ترس ب تهیونگ نگاه کردم عصبی بود خیلیم بد عصبی بود خب آچا بازم ریدی آبم قطه...
اسلاید ۲ لباس آچا واسه خرید
اسلاید ۳ اتاق تهیونگ
اسلاید ۴ اتاق جونگ کوک
اسلاید ۵ اتاق آچا
بازم ممکنه پارت بزارم امروز
و اما سورپِرایز میگم اما پست بعدی
۴.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.