فیک جانگ کوک (عشق و مرگ)پارت ۴
بعد از این که کوک رفت رفتم بازار که یکم کیک بگیرم برای این که به کوک بگم بابا شده یه ذره هم خرید کنم.
توی بازار:داشتم یه هودی سفید می خریدم که یه دست کلفتی دور کمرم احساس کردم یهو منو برگردوند سفت تر بغلم کردم می خواست بوسم کنه منم اومد جیغ بزنم که اون ور بازار کوک و تهیونگ و جیمین رو دیدم که اوده بودن خرید اون مرده منو بوس کرد کوک این رو دید و با سریع ترین سرعت اومدسمت مده و مرده و پرت کرد رو زمین یه مست زد به دماغش و کلی خون اومد مرده هم یه مشت به دهن کوک زد داشت از کوک خون می رفت که مچ من خیلی سفت خیلی سفت گرفت کشید
ا/ت :ای ای ای نکن دستم شکست
کوک:ا/ت خفه شو
ا/ت :سکوت
در ماشین رو باز کرد و منو پرت کرد رو صندلی خودشم نشست شروع کرد به رانندگی خیلی تند می رفت ترسیده بودم اومدم خونشو پاک کنم که دستمو پرت کرد اون ور داد زد :ا/ت هیچ غلطی خواهشا نکن
ا/ت:اما ...
کوک:خفه شو ات (با گریه شدید)
و زد تو گوش ا/ت
از زبون ا/ت :
یهو چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم
بای تا پارت بعد 😍🥰
توی بازار:داشتم یه هودی سفید می خریدم که یه دست کلفتی دور کمرم احساس کردم یهو منو برگردوند سفت تر بغلم کردم می خواست بوسم کنه منم اومد جیغ بزنم که اون ور بازار کوک و تهیونگ و جیمین رو دیدم که اوده بودن خرید اون مرده منو بوس کرد کوک این رو دید و با سریع ترین سرعت اومدسمت مده و مرده و پرت کرد رو زمین یه مست زد به دماغش و کلی خون اومد مرده هم یه مشت به دهن کوک زد داشت از کوک خون می رفت که مچ من خیلی سفت خیلی سفت گرفت کشید
ا/ت :ای ای ای نکن دستم شکست
کوک:ا/ت خفه شو
ا/ت :سکوت
در ماشین رو باز کرد و منو پرت کرد رو صندلی خودشم نشست شروع کرد به رانندگی خیلی تند می رفت ترسیده بودم اومدم خونشو پاک کنم که دستمو پرت کرد اون ور داد زد :ا/ت هیچ غلطی خواهشا نکن
ا/ت:اما ...
کوک:خفه شو ات (با گریه شدید)
و زد تو گوش ا/ت
از زبون ا/ت :
یهو چشام سیاهی رفت و بیهوش شدم
بای تا پارت بعد 😍🥰
۳۲۲.۰k
۰۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.