P:7
P:7
دستمو از تو دستش کشوندم
ات: ولم کن چرا ت زندگی دخالت میکنی ها(اگ پسرم نبود ت الان ت اون دنیا بودی👺🔪)
تهیونگ: ینی چ ندیدی اون مرتیکه داشت بت دس میزد ها (داد)
ات:ب توچ ربطی دارع این زندگی خودمع
تهیونگ: میخوای بدون ن، چون من دوست دارم عاشقتم ت نمیدونی وقتی اون اشغال داشت بت دس میزد چق اعصبانی بودم من میخوام فق مال من باشی حالا فهمیدی؟(داد) با حرفش شوکع شدم اومد نزدیکم منو از شونه هام گرف تو هم منو دوس داری ات ارع دوسم داری بگو دیگ بگو تو هم دو..... با برخورد لبام روی لباش حرفش نصفه موند توی شک بود ولی اولاش همراهی کرد
ات: من دوست ندارم
تهیونگ: چ..چی
ات: چون عاشقتمممممم تهیونگ بغلم کرد و منو ت هوا چرخوند
ات: تههه بسه (خنده) تهیونگ منو گذاشت زمین و ی مک عمیقی ازم گرف بد چند مین ازم جدا شد نفس نفس میزدیم زدم ت بازوش
ات: یا...خفم...کرد..ی(نفس زدن)
تهیونگ:عادت میکنی اعضا اومدن پشت سرمون
جیهوپ: بچه کجا رفتین
تهیونگ: هیچ جا
نامی: خب ما میریم خدافظ زن داداش
ات: خدافظ خنده*
شوگا: پوففف خوابم میاد
جین: تو خدای همیشع خوابت میاد یاع یاع یاع (خنده شیشه پاکنی)
شوگا:🗿
بچه سوار ون شدن و رفتن
ات: اون یکی چ باحالع (خنده)
تهیونگ: جین هیونگ؟
ات: ارع
تهیونگ: پس باحالع ن😈
ات: نه گه خوردم
صبح: با دلدرد بیدار شدم دیدم تهیونگ خیلی کیوت خوابیدع بود خواسم بلند شمک تهیونگ دستمو گرف ات: یاااا ولم کن زدی ناقصم کردی
تهیونگ: تا من اجازع ندادم هیچ جا نمیری
ات: اقا با خیال راحت خوابیدن من اینجا دارم از درد میمیرم
تهیونگ: ولی خوش گذشت
ات: نخیرم
تهیونگ: پس کی دیشب میگف ددی تند تر
ات: یا تهیونگ بس کن ( با خجالت)
تهیونگ: چرا خجالت میکشی دیگ باید بهش عادت کنی
ات: بیخیال من الان درد دارم تهیونگ براید استایل بغلم کرد و منو برد حموم وان رو پر اب گرم کرد و منو ت بغلش نشوند زیر دلمو ماساژ میداد و حرفای عاشقونه در گوشم میزد ی ارامش خاصی داش دوس نداشتم از بغلش بیام بیرون بلاخرع بد چند مین خدشو و هم منو شست از حمام اومدیم بیرون
ات: برو بیرون
تهیونگ: برا چی
ات: دِ میخوام لباس بپوشم
تهیونگ: نیازی نی من دیشب همع جاتو دیدم
ات: تهیونگ بس کن (باخجالت سرشو اورد پایین)
تهیونگ: میپوشی یا مجبورت میکنم خودم بپوشونمت ( با اعصبانیت)
مجبور شدم لباسامو بپوشم تمام مدت ب من زل زدع بود اومد موهامو شسوار کرد و ی مک از گرندم گرف و رفتیم پایین صبحانه خوردیم ک گوشیم زنگ خورد
ات: بله مامان
مامانات: ظهر مار معلوم هس کجایی تا مرز سکتع رفدم
ات: خب پیش ته بود نگران نباشید زود میام
مامانات: بلاخرع نوه دار شدم
ات: یا مامان این چ حرفیع
مامانات: خیلی خب باشع مواظب خودتون باشید
ات: باشع خدافظ قطع کردم ک ب ته گفدم.....
خماری👺🤝🏻
شرطا:
لایک:۵
دستمو از تو دستش کشوندم
ات: ولم کن چرا ت زندگی دخالت میکنی ها(اگ پسرم نبود ت الان ت اون دنیا بودی👺🔪)
تهیونگ: ینی چ ندیدی اون مرتیکه داشت بت دس میزد ها (داد)
ات:ب توچ ربطی دارع این زندگی خودمع
تهیونگ: میخوای بدون ن، چون من دوست دارم عاشقتم ت نمیدونی وقتی اون اشغال داشت بت دس میزد چق اعصبانی بودم من میخوام فق مال من باشی حالا فهمیدی؟(داد) با حرفش شوکع شدم اومد نزدیکم منو از شونه هام گرف تو هم منو دوس داری ات ارع دوسم داری بگو دیگ بگو تو هم دو..... با برخورد لبام روی لباش حرفش نصفه موند توی شک بود ولی اولاش همراهی کرد
ات: من دوست ندارم
تهیونگ: چ..چی
ات: چون عاشقتمممممم تهیونگ بغلم کرد و منو ت هوا چرخوند
ات: تههه بسه (خنده) تهیونگ منو گذاشت زمین و ی مک عمیقی ازم گرف بد چند مین ازم جدا شد نفس نفس میزدیم زدم ت بازوش
ات: یا...خفم...کرد..ی(نفس زدن)
تهیونگ:عادت میکنی اعضا اومدن پشت سرمون
جیهوپ: بچه کجا رفتین
تهیونگ: هیچ جا
نامی: خب ما میریم خدافظ زن داداش
ات: خدافظ خنده*
شوگا: پوففف خوابم میاد
جین: تو خدای همیشع خوابت میاد یاع یاع یاع (خنده شیشه پاکنی)
شوگا:🗿
بچه سوار ون شدن و رفتن
ات: اون یکی چ باحالع (خنده)
تهیونگ: جین هیونگ؟
ات: ارع
تهیونگ: پس باحالع ن😈
ات: نه گه خوردم
صبح: با دلدرد بیدار شدم دیدم تهیونگ خیلی کیوت خوابیدع بود خواسم بلند شمک تهیونگ دستمو گرف ات: یاااا ولم کن زدی ناقصم کردی
تهیونگ: تا من اجازع ندادم هیچ جا نمیری
ات: اقا با خیال راحت خوابیدن من اینجا دارم از درد میمیرم
تهیونگ: ولی خوش گذشت
ات: نخیرم
تهیونگ: پس کی دیشب میگف ددی تند تر
ات: یا تهیونگ بس کن ( با خجالت)
تهیونگ: چرا خجالت میکشی دیگ باید بهش عادت کنی
ات: بیخیال من الان درد دارم تهیونگ براید استایل بغلم کرد و منو برد حموم وان رو پر اب گرم کرد و منو ت بغلش نشوند زیر دلمو ماساژ میداد و حرفای عاشقونه در گوشم میزد ی ارامش خاصی داش دوس نداشتم از بغلش بیام بیرون بلاخرع بد چند مین خدشو و هم منو شست از حمام اومدیم بیرون
ات: برو بیرون
تهیونگ: برا چی
ات: دِ میخوام لباس بپوشم
تهیونگ: نیازی نی من دیشب همع جاتو دیدم
ات: تهیونگ بس کن (باخجالت سرشو اورد پایین)
تهیونگ: میپوشی یا مجبورت میکنم خودم بپوشونمت ( با اعصبانیت)
مجبور شدم لباسامو بپوشم تمام مدت ب من زل زدع بود اومد موهامو شسوار کرد و ی مک از گرندم گرف و رفتیم پایین صبحانه خوردیم ک گوشیم زنگ خورد
ات: بله مامان
مامانات: ظهر مار معلوم هس کجایی تا مرز سکتع رفدم
ات: خب پیش ته بود نگران نباشید زود میام
مامانات: بلاخرع نوه دار شدم
ات: یا مامان این چ حرفیع
مامانات: خیلی خب باشع مواظب خودتون باشید
ات: باشع خدافظ قطع کردم ک ب ته گفدم.....
خماری👺🤝🏻
شرطا:
لایک:۵
۳۷.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.