ادامه داستان اون دختره...
ادامه داستان اون دختره...
اسمش نوشته بود آیدا و من نشناختمش.
بهم پیام داد سلام عزیزم دلم برات تنگ شده لطفا بلاکم نکن
گفتم شما؟ واقعا نشناختمش
گفت مگه میشه منو نشناسی..
ولی آدرینا دلم واست تنگ شده..
لطفا جوابمو بده
گفتم اسمتو بگو
و گفت میترسم بلاکم کنی
انتظار نداشتم اون باشه
گفتم بگو و گفت
بعدش گفتم چرا پیام دادی گفت دلم برات تنگ شده بود و زر زر میکرد
منم گفتم بعد اون بلاهایی که سرم آوردی نمیخوام پیامت رو ببینم..
اونم سعی داشت آرومم کنه ولی واقعا عصبانی بودم..
و گفتم نمیخوام پیامت رو ببینم و اینا
بعدش خنده دارش اینجاست..
گفت من آمریکااااااا بودم 3 شببب بخاطر تو احمق نخوابیدم😂🤣😐
خو بخواب به من چه 😐🤣
منم بعد این حرفش گفتم تو خیلی دروغگویی و بلاکش کردم🤣
همین دیگه
اعتماد با نفسم بخاطر خانوم از بین رفته..
اسمش نوشته بود آیدا و من نشناختمش.
بهم پیام داد سلام عزیزم دلم برات تنگ شده لطفا بلاکم نکن
گفتم شما؟ واقعا نشناختمش
گفت مگه میشه منو نشناسی..
ولی آدرینا دلم واست تنگ شده..
لطفا جوابمو بده
گفتم اسمتو بگو
و گفت میترسم بلاکم کنی
انتظار نداشتم اون باشه
گفتم بگو و گفت
بعدش گفتم چرا پیام دادی گفت دلم برات تنگ شده بود و زر زر میکرد
منم گفتم بعد اون بلاهایی که سرم آوردی نمیخوام پیامت رو ببینم..
اونم سعی داشت آرومم کنه ولی واقعا عصبانی بودم..
و گفتم نمیخوام پیامت رو ببینم و اینا
بعدش خنده دارش اینجاست..
گفت من آمریکااااااا بودم 3 شببب بخاطر تو احمق نخوابیدم😂🤣😐
خو بخواب به من چه 😐🤣
منم بعد این حرفش گفتم تو خیلی دروغگویی و بلاکش کردم🤣
همین دیگه
اعتماد با نفسم بخاطر خانوم از بین رفته..
۴.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.