p45
p45
ات. خیال بافی؟ کوک چی میگی؟ تو یه روز خونه اون دختره موندی بعدشم من راجب سوهی تحقیق کردم هیچ دوس پسری نداره
کوک. اون فقط به من گفته من به اون گفتم که تو دوس دخترمی و خیلی دوست دارم
ات. باور نمیکنم
کوک. زنگ بزنم یه دوس پسرش؟
ات. اره
کوک. باشه
گوشیو از جیبش درو آورد و شماره رو گرفت بعد چند بوق فرد گوشیو برداشت
مین جون. پسر نمیگی دیونمون کردی چرا انقدر با عجله از خونه خارج شدی چی گفتن بهت اتفاقی افتاده چیزی شده راستشو بگو
کوک. آروم باش(خنده) ات از خونه زده بود بیرون و گوشیش خاموش شده بود منم نگران شدم همین
مین جون. خجالت بکش یه دوس دخترم نمیتونی نگه داری ببین من سوهی رو چطوری نگه داشتم یه لحظه نبینتم دلتنگم میشه
سوهی. زر میزنه خودش اونطوریه
کوک. باشه من کار دارم فعلا
گوشیو قطع کردو به من نگا کرد
کوک. بخشیدی؟
ات. باید فکرامو بکنم
کوک. عهههه
ات. باشه بخشیدم
کوک. خوبه
چند روز بعد
با داد کوک از جام بلند شدم یعنی باز چیشده سریع به پایین رفتم...
ات. چیشده کو...
ادامه حرفم با سیلی که زد قطع شد
ات. کـ کوک؟!!
حتی اعضا هم چیزی نمیگفتن یعنی چیشده؟
کوک.چطور تونستی؟هاااا من تورو با تمام وجودم دوست داشتم بعد تو...تو بهم خیانت کردییییی؟(داد)
ات. چی میگی من همچین کاری نکردمممم(داد)
کوک. تاکی میخوای پنهونش کنی؟
ات. کوک چرا حرفمو باور نمکنی(بغض)
کوک. اینو ببین ببینششششش
گوشیشو در آورد... منو بنگچان بودیم که همدیگه رو بغل کرده بودیم خب راست بود اما من اونو به چشم بردارم میبینم یه جا هم منو رسونده خونه و براش دست تکون میدم
کوک. بگو که فتوشاپه بگو که اینا واقعیت نداره(آروم)
ات. همشون واقعیت دارن ولی ما باهم مثل خواهر برداریم چرا نمیفهمی
کوک. مهم نیس دیگه برام مهم نیستی
همین کلمه.. همین کلمه باعث شد قلبم به هزار تیکه تبدیل بشه... از خونه زد بیرون به اعضا نگا کردم که هر کدوم مشغول کاری بودن... بفضم گرفت چرا یه روز عادی نمیتونم با این پسر داشته باشم
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
ات. خیال بافی؟ کوک چی میگی؟ تو یه روز خونه اون دختره موندی بعدشم من راجب سوهی تحقیق کردم هیچ دوس پسری نداره
کوک. اون فقط به من گفته من به اون گفتم که تو دوس دخترمی و خیلی دوست دارم
ات. باور نمیکنم
کوک. زنگ بزنم یه دوس پسرش؟
ات. اره
کوک. باشه
گوشیو از جیبش درو آورد و شماره رو گرفت بعد چند بوق فرد گوشیو برداشت
مین جون. پسر نمیگی دیونمون کردی چرا انقدر با عجله از خونه خارج شدی چی گفتن بهت اتفاقی افتاده چیزی شده راستشو بگو
کوک. آروم باش(خنده) ات از خونه زده بود بیرون و گوشیش خاموش شده بود منم نگران شدم همین
مین جون. خجالت بکش یه دوس دخترم نمیتونی نگه داری ببین من سوهی رو چطوری نگه داشتم یه لحظه نبینتم دلتنگم میشه
سوهی. زر میزنه خودش اونطوریه
کوک. باشه من کار دارم فعلا
گوشیو قطع کردو به من نگا کرد
کوک. بخشیدی؟
ات. باید فکرامو بکنم
کوک. عهههه
ات. باشه بخشیدم
کوک. خوبه
چند روز بعد
با داد کوک از جام بلند شدم یعنی باز چیشده سریع به پایین رفتم...
ات. چیشده کو...
ادامه حرفم با سیلی که زد قطع شد
ات. کـ کوک؟!!
حتی اعضا هم چیزی نمیگفتن یعنی چیشده؟
کوک.چطور تونستی؟هاااا من تورو با تمام وجودم دوست داشتم بعد تو...تو بهم خیانت کردییییی؟(داد)
ات. چی میگی من همچین کاری نکردمممم(داد)
کوک. تاکی میخوای پنهونش کنی؟
ات. کوک چرا حرفمو باور نمکنی(بغض)
کوک. اینو ببین ببینششششش
گوشیشو در آورد... منو بنگچان بودیم که همدیگه رو بغل کرده بودیم خب راست بود اما من اونو به چشم بردارم میبینم یه جا هم منو رسونده خونه و براش دست تکون میدم
کوک. بگو که فتوشاپه بگو که اینا واقعیت نداره(آروم)
ات. همشون واقعیت دارن ولی ما باهم مثل خواهر برداریم چرا نمیفهمی
کوک. مهم نیس دیگه برام مهم نیستی
همین کلمه.. همین کلمه باعث شد قلبم به هزار تیکه تبدیل بشه... از خونه زد بیرون به اعضا نگا کردم که هر کدوم مشغول کاری بودن... بفضم گرفت چرا یه روز عادی نمیتونم با این پسر داشته باشم
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۵.۳k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.