پارت 16 رمان روباه قرمز و معشوقه ی مو ابی
انقدر خودم رو به خواب زدم که خوابم برد مثل اینکه جونگ وو حس
کرده بود اگه بخوابه من میرم اتاقم پس برا همین اهنگ خوند صبح که
چشمامو باز کردم دیدم تو بغل جونگ وو ام نگو که از تخت افتادم تو
بغلش ؟ اره دقیقا همینطور بود وقتی مغزم لود شد سریع از جام پریدم
رفتم عقب انگار وقتی بغلم کرده بود ارامش پاشت پس پقتی از بغلش
در اومدم سریع از خواب پرید و گفت چی شده گفتم هیچی اولین بار
بود که همچین حسی داشتم دلم می خواست براش ادم مهمی باشم
که گفت می تونی اتیش بپا کنی یا یه ذوب کنی کفتم اره گفت بزن
بریم لونی گفتم لونی کیه ؟ بچه پررو اسمم لونا است (عصبانی)
کرده بود اگه بخوابه من میرم اتاقم پس برا همین اهنگ خوند صبح که
چشمامو باز کردم دیدم تو بغل جونگ وو ام نگو که از تخت افتادم تو
بغلش ؟ اره دقیقا همینطور بود وقتی مغزم لود شد سریع از جام پریدم
رفتم عقب انگار وقتی بغلم کرده بود ارامش پاشت پس پقتی از بغلش
در اومدم سریع از خواب پرید و گفت چی شده گفتم هیچی اولین بار
بود که همچین حسی داشتم دلم می خواست براش ادم مهمی باشم
که گفت می تونی اتیش بپا کنی یا یه ذوب کنی کفتم اره گفت بزن
بریم لونی گفتم لونی کیه ؟ بچه پررو اسمم لونا است (عصبانی)
۲.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.