عشق بی پایان پارت۴
کوک:چرا که نه تا الان که باهات بودم وقتمو تلف کردم با تو دختره هرزه
ا'ت:چی هرزه؟(بغض و گریه)
کوک: حالا هم گمشو از خونم بیرون دیروز بیرونت کردم ولی نفهمیدی
ا'ت:پاشدی رفتی سمت اتاق و در رو باز کردی و رفتی یکی از کشو هارو باز کردی و از توش یدونه قوطی آوردی بیرون و رفتی اون یکی کشو رو باز کردی از تو اونم یه صندوق کوچولو بیرون آوردی و اومدی بیرون
کوک: داری چیکا میکنی
ا'ت:شاید تو یادت نباشه ولی اینا چیزاییه که تو بهم دادی یعنی کادو و چیزایی که واسه من باارزش باشه تو اینا میزارم مثل این گردنبند مامانم
رفتی آشپزخونه و ماگی که برای اولین بار با هم درست کرده بودین رو هم برداشتی و رفتی کفشاتو پوشیدی
ا'ت: من غرور دارم ولی کسی جز تو ،تو این زندگی نداشتم
کوک:واسه همون دیروز برگشتی ؟
ا'ت:فک کردی من چیم ها
کوک:درست صحبت کن ها تو به این جایی که رسیدی به لطف منه حتی کفشایی که پوشیدی رو من برات خریدم
ا'ت: بیا اینم کفشات اینو میخواستی من محتاج پول و وسایلای تو نیستم اینام واسه این میبرم که هر بار نگاهشون کردم یاد خطایی که کردم بیوفتم
و رفتی بیرون بدون کفش و یه تاکسی گرفتی
(رسیدی دم خونه داداشت و در زدی )
در رو باز کرد
ته:ا'ت ؟؟چرا کفش پات نیس
ا'ت:وسایلارو گذاشتی زمین و رفتی بغلش
ته:ا'ت میشه بگی چی شده دارم دیوونه میشم ها کم کم
ا'ت:(گریه)کوک ترکم کرد بهم گفت هرزه
ته:چیی ؟؟نمیزارم زنده بمونه کسی حق نداره به خواهر من بگه هرزه
ا'ت : من نمیخوام اونو بکشی
ته:میشه بشی و آروم باشی و توضیح بدی چی شده
همه چیو بهش گفتی
ته:واسه همین دیروز میخواستی بیای اینجا اگه میگفتی حتما میومدم چرا نگفتی
ا'ت:نخواستم بخاطر من از کارت عقب بمونی
ته:این چه حرفیه بیا بغلم
رفتی بغلش
ته:الان دوس داری چیکا کنی
ا'ت: هیچی
ته : میخوای فیلم ببینیم
ا'ت:باشه
ته:الان یه فیلم باز میکنم
ا'ت:..
شب شد و خوابیدی
ته بیدار بود و رفت خونه کوک
ته:کوک تو فک میکنی کی هستی که به خواهر من میگی هرزه هاااا(با داد)
کوک:همونی که خواهرت دوسش نداشت و بخاطر پول باهاش بود
ته:تو داری چه زری میزنی ها چه پولی ؟؟
(دوستان این فقط یه فیکه)
کوک:کلش دیگه اینا مهم نیس چون ما دیگه تموم کردیم
ته:واقعا اینقدر بود عشقت به ا'ت؟
شرط
لایک و کامنت :۲
فالو:۲
بچه دیگه کم کم مدرسه ها باز میشه واسه همین پارت هارو کم مینویسم و باید خیلی فک کنم که مسخره نشه درکم کنین ممنون که داری میخونی 💜
ا'ت:چی هرزه؟(بغض و گریه)
کوک: حالا هم گمشو از خونم بیرون دیروز بیرونت کردم ولی نفهمیدی
ا'ت:پاشدی رفتی سمت اتاق و در رو باز کردی و رفتی یکی از کشو هارو باز کردی و از توش یدونه قوطی آوردی بیرون و رفتی اون یکی کشو رو باز کردی از تو اونم یه صندوق کوچولو بیرون آوردی و اومدی بیرون
کوک: داری چیکا میکنی
ا'ت:شاید تو یادت نباشه ولی اینا چیزاییه که تو بهم دادی یعنی کادو و چیزایی که واسه من باارزش باشه تو اینا میزارم مثل این گردنبند مامانم
رفتی آشپزخونه و ماگی که برای اولین بار با هم درست کرده بودین رو هم برداشتی و رفتی کفشاتو پوشیدی
ا'ت: من غرور دارم ولی کسی جز تو ،تو این زندگی نداشتم
کوک:واسه همون دیروز برگشتی ؟
ا'ت:فک کردی من چیم ها
کوک:درست صحبت کن ها تو به این جایی که رسیدی به لطف منه حتی کفشایی که پوشیدی رو من برات خریدم
ا'ت: بیا اینم کفشات اینو میخواستی من محتاج پول و وسایلای تو نیستم اینام واسه این میبرم که هر بار نگاهشون کردم یاد خطایی که کردم بیوفتم
و رفتی بیرون بدون کفش و یه تاکسی گرفتی
(رسیدی دم خونه داداشت و در زدی )
در رو باز کرد
ته:ا'ت ؟؟چرا کفش پات نیس
ا'ت:وسایلارو گذاشتی زمین و رفتی بغلش
ته:ا'ت میشه بگی چی شده دارم دیوونه میشم ها کم کم
ا'ت:(گریه)کوک ترکم کرد بهم گفت هرزه
ته:چیی ؟؟نمیزارم زنده بمونه کسی حق نداره به خواهر من بگه هرزه
ا'ت : من نمیخوام اونو بکشی
ته:میشه بشی و آروم باشی و توضیح بدی چی شده
همه چیو بهش گفتی
ته:واسه همین دیروز میخواستی بیای اینجا اگه میگفتی حتما میومدم چرا نگفتی
ا'ت:نخواستم بخاطر من از کارت عقب بمونی
ته:این چه حرفیه بیا بغلم
رفتی بغلش
ته:الان دوس داری چیکا کنی
ا'ت: هیچی
ته : میخوای فیلم ببینیم
ا'ت:باشه
ته:الان یه فیلم باز میکنم
ا'ت:..
شب شد و خوابیدی
ته بیدار بود و رفت خونه کوک
ته:کوک تو فک میکنی کی هستی که به خواهر من میگی هرزه هاااا(با داد)
کوک:همونی که خواهرت دوسش نداشت و بخاطر پول باهاش بود
ته:تو داری چه زری میزنی ها چه پولی ؟؟
(دوستان این فقط یه فیکه)
کوک:کلش دیگه اینا مهم نیس چون ما دیگه تموم کردیم
ته:واقعا اینقدر بود عشقت به ا'ت؟
شرط
لایک و کامنت :۲
فالو:۲
بچه دیگه کم کم مدرسه ها باز میشه واسه همین پارت هارو کم مینویسم و باید خیلی فک کنم که مسخره نشه درکم کنین ممنون که داری میخونی 💜
۴.۹k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.