part 17
جونگکوک: ا.ت عزیزم متاسفم نمیدونم هنوز تصمیم داری که ترکم کنی ولی بهم فرصت بده
ا.ت: جونگکوک میگه بیای توی اتاق حرف بزنیم
جونگکوک: باشه الان میام
جونگکوک بعد از چند دقیقه وارد اتاق ا.ت شد و گفت
جونگکوک: حالت خوبه چیزی نیاز نداری
ا.ت: با اونی و تهیونگ حرف زدم
جونگکوک: خب چی گفتن
ا.ت: گفتن یورا چطور ادمی بود
جونگکوک: یعنی منو بخشیدی
ا.ت: با اینکه سخته ولی اره
جونگکوک بوی کوچکی رو لب های ا.ت گذاشت
جونگکوک: ممنون که منو بخشیدی زندگیم
ا.ت: این بوسه قبول نبود خیلی کوتاه بود بی ادب
جونگکوک لب هاش رو روی لب های ا.ت چسپوند و شروع به خوردن لب های ا.ت کرد که یک دفعه یکی از پرستار ها و هه سو وارد اتاق شدن
هه سو: سوفه های ساخته کرد جونگکوک هم از ا.ت جدا شد
ا.ت زیر لب گفت: لعنت به خر مکس معرکه
هه سو توی گوش ا.ت گفت: ا.ت یکم دندون رو جیگر بزار برو خونه هر کاری که دلت خواست بکن
ا.ت: بی ادب تو چرا مث چیز اومدی توی اتاق
پرستار: خب سرم تون تمام شده هم حال مامان خوبه هم بچه میتونید برید خونه اها اقای جئون دکتر خواست که برید به اتاق
جونگکوک: باشه حتما
پرستار اتاق رو ترک میکنه و جونگکوک رو به هه سو میگه
جونگکوک: میشه حواستون به ا.ت باشه تا برم کار های ترخیص رو انجام بدم
هه سو: خیالتون راحت حواستم به رفیق خلم هست
ا.ت: جونگکوک منو با این دیونه تنها نزار
جونگکوک: فعلا
...
ویو جونگکوک: نمیدونم چرا استرس و دل شوره داشتم بعد از در زدن وارد اتاق دکتر شدم
دکتر: سلام آقای جئون بشینید
جونگکوک: سلام ببخشید اتفاقی افتاده
دکتر : بله خواستم بگم که
ا.ت: جونگکوک میگه بیای توی اتاق حرف بزنیم
جونگکوک: باشه الان میام
جونگکوک بعد از چند دقیقه وارد اتاق ا.ت شد و گفت
جونگکوک: حالت خوبه چیزی نیاز نداری
ا.ت: با اونی و تهیونگ حرف زدم
جونگکوک: خب چی گفتن
ا.ت: گفتن یورا چطور ادمی بود
جونگکوک: یعنی منو بخشیدی
ا.ت: با اینکه سخته ولی اره
جونگکوک بوی کوچکی رو لب های ا.ت گذاشت
جونگکوک: ممنون که منو بخشیدی زندگیم
ا.ت: این بوسه قبول نبود خیلی کوتاه بود بی ادب
جونگکوک لب هاش رو روی لب های ا.ت چسپوند و شروع به خوردن لب های ا.ت کرد که یک دفعه یکی از پرستار ها و هه سو وارد اتاق شدن
هه سو: سوفه های ساخته کرد جونگکوک هم از ا.ت جدا شد
ا.ت زیر لب گفت: لعنت به خر مکس معرکه
هه سو توی گوش ا.ت گفت: ا.ت یکم دندون رو جیگر بزار برو خونه هر کاری که دلت خواست بکن
ا.ت: بی ادب تو چرا مث چیز اومدی توی اتاق
پرستار: خب سرم تون تمام شده هم حال مامان خوبه هم بچه میتونید برید خونه اها اقای جئون دکتر خواست که برید به اتاق
جونگکوک: باشه حتما
پرستار اتاق رو ترک میکنه و جونگکوک رو به هه سو میگه
جونگکوک: میشه حواستون به ا.ت باشه تا برم کار های ترخیص رو انجام بدم
هه سو: خیالتون راحت حواستم به رفیق خلم هست
ا.ت: جونگکوک منو با این دیونه تنها نزار
جونگکوک: فعلا
...
ویو جونگکوک: نمیدونم چرا استرس و دل شوره داشتم بعد از در زدن وارد اتاق دکتر شدم
دکتر: سلام آقای جئون بشینید
جونگکوک: سلام ببخشید اتفاقی افتاده
دکتر : بله خواستم بگم که
۳.۸k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.