Ma veine : شاهرَگ من
Ma veine : شاهرَگمن
برهان:مائده نمیایی؟
(بقیش تسبیح میخواد ک اونایی ک ندارن تو کامنت ها میزارم)
(مائده)
روتخت دراز کشیده بودم فکرم اینقدر درگیر بود ک نفهمیدم برهان داره صدام میزنه
برهان:مائده مائده مائده؟
مائده:بله چیشده؟
برهان:چیزی نشد کجایی تو یک ساعت دارم صدات میزنم
مائده:فکرم درگیره ببخشید
برهان:میخوای از همه چیز بدونی؟
مائده:اره
برهان:پس لوازتو جمع کن بریم روستا عارفون
مائده:واقعا میخوای منو ببری؟
برهان:اره ولی مائده میخوام یک چیزی بگم ک امیدوارم بعد این حرفم طردم نکنی از طرف خودت
مائده:چی میخوای بگی مگه؟
برهان:ناحق صیغه منو شدی اخه اصلا بابات بابایی منو نکشته بودم اینو تازه فهمیدم اونم اریا گفت
مائده:فکر کردم اریا یک چرتی میگه پس
برهان: ببخشید
این اولین باری بود ک برهان معذرت خواهی میکرد برهان از اتاق رفت بیرون،دلم میخواست بغلم کنه بگه من دوست دارم اینا مهم نیست ولی،ما حرکت کردیم به روستا عارفون واقعا اسمش به معنی چرت بود(نویسنده:واقعا عارفون نمدونم از کجام اوردم) زیاد از خونمون دور نبود پس بعد از ۱ ساعت رسیدیم،یک روستا خیلی باصفایی بود رسیدم اونجاک شماره اون خانوم رو نشون میدادیم ک شاید یکی بشناسه
مائده:خانوم ببخشید این شماره یکی بهم داده ولی نمدونم اسمش چی باهاشون تماس گرفتم ولی یادم رفته ک بپرسم اسمشونه
خانومه:کو بزارید شمارشو تو گوشیم بزنم بیبینم ندارم
مائده:مرسی
خانومه زد تو گوشیش شماره رو
خانومه:مال طاهره خانوم هستند
مائده:ببخشید خونشون کجاست؟
خانومه:دوتا کوچه بعد این اولین خونه نوه هاش عروس هاش بیرون میشینن قلیون میکشنن
مائده:مرسی بابت لطفتتون
راه افتادیم به طرف خونه همون طاهره خانوم،برهان داشت ک ماشین پارک میکرد
برهان:نرو بزار دوتایی بریم
مائده:باشه(باذوق)
وایستادم ک برهان ماشینشو پارک کنه،پارک کرد رفتیم طرف همون خونه
مائده:سلام ببخشید اینجا خونه طاهره خانومه؟
خانومه:بله چیکارشون دارید؟
مائده:من ۵ روز پیش به ایشون زنگ زدم من مائده م گفت بیاین روستا عارفون ک امدم
خانومه:ببخشید ببخشید شما مائده خانومین؟
مائده:بله
خانومه:ببخشید تو گرما نگهتون داشتم زودتر میگفتن بفرمایید داخل
رفتیم داخل ک نشستیم ک برهان دستمو گرفت کلا برگام ریخته بود
خانومه:مامانم(همون طاهره خانوم)رفته مسجد الان میاد
غلط املایی داشت ببخشید
برهان:مائده نمیایی؟
(بقیش تسبیح میخواد ک اونایی ک ندارن تو کامنت ها میزارم)
(مائده)
روتخت دراز کشیده بودم فکرم اینقدر درگیر بود ک نفهمیدم برهان داره صدام میزنه
برهان:مائده مائده مائده؟
مائده:بله چیشده؟
برهان:چیزی نشد کجایی تو یک ساعت دارم صدات میزنم
مائده:فکرم درگیره ببخشید
برهان:میخوای از همه چیز بدونی؟
مائده:اره
برهان:پس لوازتو جمع کن بریم روستا عارفون
مائده:واقعا میخوای منو ببری؟
برهان:اره ولی مائده میخوام یک چیزی بگم ک امیدوارم بعد این حرفم طردم نکنی از طرف خودت
مائده:چی میخوای بگی مگه؟
برهان:ناحق صیغه منو شدی اخه اصلا بابات بابایی منو نکشته بودم اینو تازه فهمیدم اونم اریا گفت
مائده:فکر کردم اریا یک چرتی میگه پس
برهان: ببخشید
این اولین باری بود ک برهان معذرت خواهی میکرد برهان از اتاق رفت بیرون،دلم میخواست بغلم کنه بگه من دوست دارم اینا مهم نیست ولی،ما حرکت کردیم به روستا عارفون واقعا اسمش به معنی چرت بود(نویسنده:واقعا عارفون نمدونم از کجام اوردم) زیاد از خونمون دور نبود پس بعد از ۱ ساعت رسیدیم،یک روستا خیلی باصفایی بود رسیدم اونجاک شماره اون خانوم رو نشون میدادیم ک شاید یکی بشناسه
مائده:خانوم ببخشید این شماره یکی بهم داده ولی نمدونم اسمش چی باهاشون تماس گرفتم ولی یادم رفته ک بپرسم اسمشونه
خانومه:کو بزارید شمارشو تو گوشیم بزنم بیبینم ندارم
مائده:مرسی
خانومه زد تو گوشیش شماره رو
خانومه:مال طاهره خانوم هستند
مائده:ببخشید خونشون کجاست؟
خانومه:دوتا کوچه بعد این اولین خونه نوه هاش عروس هاش بیرون میشینن قلیون میکشنن
مائده:مرسی بابت لطفتتون
راه افتادیم به طرف خونه همون طاهره خانوم،برهان داشت ک ماشین پارک میکرد
برهان:نرو بزار دوتایی بریم
مائده:باشه(باذوق)
وایستادم ک برهان ماشینشو پارک کنه،پارک کرد رفتیم طرف همون خونه
مائده:سلام ببخشید اینجا خونه طاهره خانومه؟
خانومه:بله چیکارشون دارید؟
مائده:من ۵ روز پیش به ایشون زنگ زدم من مائده م گفت بیاین روستا عارفون ک امدم
خانومه:ببخشید ببخشید شما مائده خانومین؟
مائده:بله
خانومه:ببخشید تو گرما نگهتون داشتم زودتر میگفتن بفرمایید داخل
رفتیم داخل ک نشستیم ک برهان دستمو گرفت کلا برگام ریخته بود
خانومه:مامانم(همون طاهره خانوم)رفته مسجد الان میاد
غلط املایی داشت ببخشید
۸.۷k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.