نظر فراموش نشه
❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎❤︎
㋛︎بخاطر پول فروخته شدم ㋛︎
𝔓𝔞𝔯𝔱⁹
ا.ت
بعد از اینکه یکم هوا خوردم رفتم پایین جونگ کوک رو مبل بود داشت با گوشیش ور میرفت جیمین هم داشت تلویزیون میدید...
ا.ت:سلام
جیمین:به به بانو تشریف اوردن
جونگ کوک: مکه متنظرش بودی!؟
جیمین: نمی تونم متنظر زن پسر عموم باشم؟
جونگ کوک : نه نباید باشی... ا.ت بیا اینجا
ا.ت
رفتم پیش جونگ کوک نشستم
جونگ کوک: خوساعت ۱۱ شب چیکار کنیم
جیمین: فیلم ببینیم
جونگ کوک : من از تو نپرسیدم با ا.ت بودم
جیمین:ایشش
ا.ت: فیلم ببینیم
جیمین: دمت گرم
جونگ کوک : ببند!
جیمین: اخی چیه ناراحت شدی!
جونگ کوک :این چیزی نبود که ناراحت بشم
جیمین: معلومه...
ا.ت: واییی چقدر دعوا میکنید بست کنید دیگه مثل دوتا بچه دوسال بع جون هم افتادین الهه
جونگ کوک
با دادی که ا.ت زد هر دو ساکت شدیم...
جیمین:اوه صدای بانو در اومد
جونگ کوک: تو صداشو در اوردی
جیمین: اول تو شروع کردی
ا.ت: همین الان گفتم دعوا نکنید -_-
جونگ کوک: اول جیمین شروع کرد
جیمین : نخیر تو شروع کردی
ا.ت: مثلا قرار بود فیلم ببینیم -_-
جونگ کوک : عا حواسم نبود خوب چه فیلمی ببینیم
ا.ت: ترسناک
جیمین: ترسناک
*هردو با هم گفتن*
جونگ کوک: باش
ا.ت
جونگ کوک فیلم رو گذاشت بعد رفت چند تا خوراکی آورد...
جونگ کوک: خوب الان شروع میشه
ا.ت
فیلم شروع شد.... هم خوراکی میخوردیم هم فیلم رو میدیدیم من وسط جیمین و جونگ کوک بودم ولی بیشتر سمت جونگ کوک بودم .... وسط های فیلم بودیم که فیلم +18 شد پوفیلا پرید وسط گلوم
جونگ کوک قرمز شده بود حیمین هم مثل جونگ کوک قرمز شد ولی داشت با لذت میدید°-°... زود کنترل و برداشتمو خاموش کردم از شر جا پاشدمو گفتم....
ا.ت: ساعت ۳ با اجازه من رفتم بخوابم
ا.ت
داشتم میرفتم که یکی دستمو گرفت از آرامش و داغ دستش فهمیدم جونگ کوک...
جونگ کوک: امشب هوا سرده اتاق تو هم که سرد گرم نمیشه سرما میخوری امشب و بیا اتاق من بخواب
ا.ت
چیییی تو اتاقش واتتتت بدبخت شدم الان هم فیلم صحنه دار دید فکر کنم تا ده روز قرار نیست مثل آدم راه برم
جیمین: اوه پسر عمو تحریک شده خدا بهت رحم کنه ا.ت فکر کنم بهتره امروز باید هندزفری بزارم صدای اهنگ هم زیاد کنم
جونگ کوک: ببند اون دهنتو
ا.ت: نه ممنون تو اتاق خودم راحتم
جونگ کوک: شبا اتاقت سرده سرما میخوری باید بیای پیش من
ا.ت: مشکلی نیست من با سرمایه مشکلی ندارم
جونگ کوک: با من بحث نکن وقتی گفتم باید بیای اتاق من یعنی باید بیایی!
جیمین: اوه کوک الان بهت نیاز داره!
جونگ کوک: گفتم ببند ساعت سه پاشو برو بخواب
اسکی ممنوع
نظر کم باشه پارت بعد و نمیزارم
㋛︎بخاطر پول فروخته شدم ㋛︎
𝔓𝔞𝔯𝔱⁹
ا.ت
بعد از اینکه یکم هوا خوردم رفتم پایین جونگ کوک رو مبل بود داشت با گوشیش ور میرفت جیمین هم داشت تلویزیون میدید...
ا.ت:سلام
جیمین:به به بانو تشریف اوردن
جونگ کوک: مکه متنظرش بودی!؟
جیمین: نمی تونم متنظر زن پسر عموم باشم؟
جونگ کوک : نه نباید باشی... ا.ت بیا اینجا
ا.ت
رفتم پیش جونگ کوک نشستم
جونگ کوک: خوساعت ۱۱ شب چیکار کنیم
جیمین: فیلم ببینیم
جونگ کوک : من از تو نپرسیدم با ا.ت بودم
جیمین:ایشش
ا.ت: فیلم ببینیم
جیمین: دمت گرم
جونگ کوک : ببند!
جیمین: اخی چیه ناراحت شدی!
جونگ کوک :این چیزی نبود که ناراحت بشم
جیمین: معلومه...
ا.ت: واییی چقدر دعوا میکنید بست کنید دیگه مثل دوتا بچه دوسال بع جون هم افتادین الهه
جونگ کوک
با دادی که ا.ت زد هر دو ساکت شدیم...
جیمین:اوه صدای بانو در اومد
جونگ کوک: تو صداشو در اوردی
جیمین: اول تو شروع کردی
ا.ت: همین الان گفتم دعوا نکنید -_-
جونگ کوک: اول جیمین شروع کرد
جیمین : نخیر تو شروع کردی
ا.ت: مثلا قرار بود فیلم ببینیم -_-
جونگ کوک : عا حواسم نبود خوب چه فیلمی ببینیم
ا.ت: ترسناک
جیمین: ترسناک
*هردو با هم گفتن*
جونگ کوک: باش
ا.ت
جونگ کوک فیلم رو گذاشت بعد رفت چند تا خوراکی آورد...
جونگ کوک: خوب الان شروع میشه
ا.ت
فیلم شروع شد.... هم خوراکی میخوردیم هم فیلم رو میدیدیم من وسط جیمین و جونگ کوک بودم ولی بیشتر سمت جونگ کوک بودم .... وسط های فیلم بودیم که فیلم +18 شد پوفیلا پرید وسط گلوم
جونگ کوک قرمز شده بود حیمین هم مثل جونگ کوک قرمز شد ولی داشت با لذت میدید°-°... زود کنترل و برداشتمو خاموش کردم از شر جا پاشدمو گفتم....
ا.ت: ساعت ۳ با اجازه من رفتم بخوابم
ا.ت
داشتم میرفتم که یکی دستمو گرفت از آرامش و داغ دستش فهمیدم جونگ کوک...
جونگ کوک: امشب هوا سرده اتاق تو هم که سرد گرم نمیشه سرما میخوری امشب و بیا اتاق من بخواب
ا.ت
چیییی تو اتاقش واتتتت بدبخت شدم الان هم فیلم صحنه دار دید فکر کنم تا ده روز قرار نیست مثل آدم راه برم
جیمین: اوه پسر عمو تحریک شده خدا بهت رحم کنه ا.ت فکر کنم بهتره امروز باید هندزفری بزارم صدای اهنگ هم زیاد کنم
جونگ کوک: ببند اون دهنتو
ا.ت: نه ممنون تو اتاق خودم راحتم
جونگ کوک: شبا اتاقت سرده سرما میخوری باید بیای پیش من
ا.ت: مشکلی نیست من با سرمایه مشکلی ندارم
جونگ کوک: با من بحث نکن وقتی گفتم باید بیای اتاق من یعنی باید بیایی!
جیمین: اوه کوک الان بهت نیاز داره!
جونگ کوک: گفتم ببند ساعت سه پاشو برو بخواب
اسکی ممنوع
نظر کم باشه پارت بعد و نمیزارم
۱۷۰.۵k
۱۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.