'سناریو کوتاه شبانه'
(...هرجایی که-...-میاد یعنی هرچی خودتون میخاید فرض کنید:)
...«کوکی..بنظرت پدرت موافقت میکنه تا ازدواج کنیم؟
جونگکوک«اره بیبی همین الانشم قبول کرده..باید ببینیم پدر تو اجازه میده دخترشو ازش بدزدم؟
(میزنه رو دماغه ...)
...«قلبمو که دزدیدی..
جونگکوک«ولی من میخام تنتو بدزدم!
...«پس کجا میره عشق..؟!
جونگکوک«اون تویی..عشق..:)
...«(بغضصگی).:)
-شببخیرعسلکام😃🌹
-نینا:)
...«کوکی..بنظرت پدرت موافقت میکنه تا ازدواج کنیم؟
جونگکوک«اره بیبی همین الانشم قبول کرده..باید ببینیم پدر تو اجازه میده دخترشو ازش بدزدم؟
(میزنه رو دماغه ...)
...«قلبمو که دزدیدی..
جونگکوک«ولی من میخام تنتو بدزدم!
...«پس کجا میره عشق..؟!
جونگکوک«اون تویی..عشق..:)
...«(بغضصگی).:)
-شببخیرعسلکام😃🌹
-نینا:)
۱۶.۵k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.