پیش تو مانده است پارت ۴
و تهیونگ نفس عمیق و پر حسرتی کشید و چشماش رو روی هم فشرد
_پوففف خیلی ....خب خیلی خب میگم
+میشنوم
_جونگکوک .... ما ... ما باید ... جدا بشیم
جونگکوک نگاه خیره ای به تهیونگ کرد و شروع کرد به خندیدن و به حالت نمایشی اشکهاش رو پاک کرد
+آیییششش جالب بود...خنده دار بود .... ولی خدایی چقدر خوب نقش....
_جونگکوک من جدی ام
+یعنی چی تهیونگ؟بعد ۲ سال ؟ ما ... ماقرار بود ازدواج کنیم چی شد یهو؟
_دیگه تمومه جونگکوک من ... من متوجه شدم که همجنسگرا نیستم من عاشق یکی دیگه شدم فک کنم تو فقط یه هوس بودی
تهیونگ به خوبی میدونست که بهونه ی افتصاحی آورده
جونگکوک با چشمای اشکی به تهیونگ خیره بود
_ببخشید جونگکوک
پسر نتونست خودش رو کنترل کنه و شروع کرد به داد و بیداد
+لعنتی لعنتیییییی چه گوهی داری میخوری. هااااا؟
از جاش بلند شد و یقه ی تهیونگ رو محکم بین دستاش گرفت
+به من نگاه کننننننن .... چرا لاللل شدی؟ هاااا؟ میدونم دروغ ... میگی بهم بگو، بگو دروغه مگه نه؟
تهیونگ که تا الان به چشمای جونگکوک نگاه میکرد نگاهشو ازش گرفت و با افسوس سرش رو پایین انداخت و به معنای نه به اطرف تکونش داد
.....
لایک؟
_پوففف خیلی ....خب خیلی خب میگم
+میشنوم
_جونگکوک .... ما ... ما باید ... جدا بشیم
جونگکوک نگاه خیره ای به تهیونگ کرد و شروع کرد به خندیدن و به حالت نمایشی اشکهاش رو پاک کرد
+آیییششش جالب بود...خنده دار بود .... ولی خدایی چقدر خوب نقش....
_جونگکوک من جدی ام
+یعنی چی تهیونگ؟بعد ۲ سال ؟ ما ... ماقرار بود ازدواج کنیم چی شد یهو؟
_دیگه تمومه جونگکوک من ... من متوجه شدم که همجنسگرا نیستم من عاشق یکی دیگه شدم فک کنم تو فقط یه هوس بودی
تهیونگ به خوبی میدونست که بهونه ی افتصاحی آورده
جونگکوک با چشمای اشکی به تهیونگ خیره بود
_ببخشید جونگکوک
پسر نتونست خودش رو کنترل کنه و شروع کرد به داد و بیداد
+لعنتی لعنتیییییی چه گوهی داری میخوری. هااااا؟
از جاش بلند شد و یقه ی تهیونگ رو محکم بین دستاش گرفت
+به من نگاه کننننننن .... چرا لاللل شدی؟ هاااا؟ میدونم دروغ ... میگی بهم بگو، بگو دروغه مگه نه؟
تهیونگ که تا الان به چشمای جونگکوک نگاه میکرد نگاهشو ازش گرفت و با افسوس سرش رو پایین انداخت و به معنای نه به اطرف تکونش داد
.....
لایک؟
۲.۴k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.