پارت136
#پارت136
شیطونکِ بابا🥺💜
انگشت اشارشو روی لبم گذاشت و آروم گفت :
+ زنی که از شوهرش اطاعت نکنه زن نیست
هروقت یاد گرفتی به حرفام گوش کنی انوقت به بقیه معرفیت میکنم
پوزخند صدا داری به چرندیاتش زدم و گفتم:
_ انوقت این استدلای مسخرتو از کجا میاری؟؟ زن گرفتی نوکر که نگرفتی!!
+ به خودت بستگی داره که چجوری باهات رفتار کنم غنچه!! میتونی به حرفام گوش بدی و ملکه ام باشی !! میتونی هم سرتق بازی دربیاری و کلفتم بشی
_ برو بابا خدا شفات بده
خواستم برم طبقه ی دوم که مچ دستمو گرفت و فشار داد
+ هنوز صبحونه نخوردیم ، مثل بچه ی آدم میای میشینی و کنارم صبحونه میخوری
_ نمیخورم گشنم نیست
+ پس دوسداری مثل کلفتا باهات رفتار کنم هوم؟؟
چشمام بین اجزای صورتش درگردش بود که دستمو ول کرد و گفت:
+ میریم صبحونه
نفسمو حرصی فوت کردم بیرون و دنبالش به آشپزخونه رفتم ، افراز اندازه ی دوتا آدم گرسنه صبحونه خورد و منم به زور یه قلوپ شیر خوردم
اصلا اشتها نداشتم و دوسداشتم یه گوشه باخودم تنها باشم! البته اگه این عوضی اجازه بده
صندلیمو عقب کشیدم و رو به یکی از خانوما گفتم:
_ ممنون
از آشپزخونه رفتم بیرون که یکیشون گفت :
_ آقا ببخشید!! این هفته ام مهمونی میدین؟!
+آره
طبق روال همیشه
_ پس با اجازتون دخترمو بیارم برای کمک؟؟!! هفته ی پیش مهمونا خیلی زیاد بودن سختم بود
+ چند سالشه دخترت؟! میتونه کارکنه؟!
_ آره آقا ۲۰سالشه ، خانومیه برای خودش
+ مشکلی نیست بیار
شیطونکِ بابا🥺💜
انگشت اشارشو روی لبم گذاشت و آروم گفت :
+ زنی که از شوهرش اطاعت نکنه زن نیست
هروقت یاد گرفتی به حرفام گوش کنی انوقت به بقیه معرفیت میکنم
پوزخند صدا داری به چرندیاتش زدم و گفتم:
_ انوقت این استدلای مسخرتو از کجا میاری؟؟ زن گرفتی نوکر که نگرفتی!!
+ به خودت بستگی داره که چجوری باهات رفتار کنم غنچه!! میتونی به حرفام گوش بدی و ملکه ام باشی !! میتونی هم سرتق بازی دربیاری و کلفتم بشی
_ برو بابا خدا شفات بده
خواستم برم طبقه ی دوم که مچ دستمو گرفت و فشار داد
+ هنوز صبحونه نخوردیم ، مثل بچه ی آدم میای میشینی و کنارم صبحونه میخوری
_ نمیخورم گشنم نیست
+ پس دوسداری مثل کلفتا باهات رفتار کنم هوم؟؟
چشمام بین اجزای صورتش درگردش بود که دستمو ول کرد و گفت:
+ میریم صبحونه
نفسمو حرصی فوت کردم بیرون و دنبالش به آشپزخونه رفتم ، افراز اندازه ی دوتا آدم گرسنه صبحونه خورد و منم به زور یه قلوپ شیر خوردم
اصلا اشتها نداشتم و دوسداشتم یه گوشه باخودم تنها باشم! البته اگه این عوضی اجازه بده
صندلیمو عقب کشیدم و رو به یکی از خانوما گفتم:
_ ممنون
از آشپزخونه رفتم بیرون که یکیشون گفت :
_ آقا ببخشید!! این هفته ام مهمونی میدین؟!
+آره
طبق روال همیشه
_ پس با اجازتون دخترمو بیارم برای کمک؟؟!! هفته ی پیش مهمونا خیلی زیاد بودن سختم بود
+ چند سالشه دخترت؟! میتونه کارکنه؟!
_ آره آقا ۲۰سالشه ، خانومیه برای خودش
+ مشکلی نیست بیار
۶.۶k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.