ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 52°•
عاقد: عروس و داماد هر دو مربا من تکرار بفرمایید ، تو چون هم آشیان خواهی شد با من
جیمین و نارا: عروس و داماد هر دو مربا من تکرار بفرمایید ، تو چون هم آشیان خواهی شد با من
عاقد: تمام عمر خواهم بود یک جان در دو بدن با تو
جیمین و نارا: تمام عمر خواهم بود یک جان در دو بدن با تو
عاقد: بهشت عشق سازم خانه را
جیمین و نارا: بهشت عشق سازم خانه را
عاقد: سرشار از مهرو نور و عطر و یاسمن با تو
جیمین و نارا: سرشار از مهرو نور و عطر و یاسمن با تو
عاقد: پروردگار دانا و توانا ، ای یزدان پاک ، ای دگرگون ساز دلها و روشنی بخش چشمها ، ای به آئین گردانندهی شبان و روزان، ای سامان بخش نابسامانیها و ای زدایندهی پریشانیها ، ای هستی ده و هستی بخش ، تو را سپاس میگوئیم که به این دو یار مهربان ، مهر خویش ارزانی داشتی تا زندگیشان را با پیوند دستها و دلهایشان آغاز نمایند و..... من شمارو زن و شوهر اعلام میکنم میتونید هم رو ببوسید
جیمین نزدیک نارا شد و بوسه ای به لب های عشقش زد و همون موقع صدای تشویق و جیغ سراسر سالن رو پر کرد از اونور لیانا هم احساساتی شده بود و داشت گریه میکرد
جونگ کوک: عشقم چرا گریه میکنی عزیزدلم؟!
لیانا: آخه خیلی عاشقانه بود متنش
جونگ هیون: خدا بخیر کنه چقدر احساساتی شده
جونگ کوک: تازه این خوبه که یروز رفتم خونه دیدم داره با کارتون باب اسفنجی گریه میکنه
جونگ هیون: واقعا!!
جونگ کوک: اوهوم
جونگ هیون خندش گرفت و ریز ریز میخندید که جونگ کوک هم خندش گرفت ولی جلوی خودش رو گرفت و رفت برای لیانا دستمال آورد و بهش داد تا اشکاش رو پاک بکنه همون موقع جیمین در گوش نارا یه چیزی گفت که باعث لبخند نارا شد
جیمین: بالاخره ازدواج کردیم و رسما مال من شدی
نارا: اوهوم
مهمونا اومدن سمت جیمین و نارا و بهشون تبریک گفتن و سالن رو ترک کردن بعد از رفتن همه فقط برادر نارا و پسرا مونده بودن که جونگ کوک و هانور(همسر جونگ هیون) داشتن به لیانا میرسیدن آخه لیانا خیلی گریه کرده بود و این دست خودشم نبود
جونگ کوک: عزیزم الان بهتری؟
لیانا: اوهوم
هانور: آخه گریه نداره که عزیزم ببین همه آرایشت بهم ریخت
لیانا: دست خودم نیست آخه
هانور: تو بدجور هورمونات بهم ریخته
جونگ کوک: کاملا موافقم
همون موقع نارا اومد و با دیدن لیانا نگران به سمتش رفت
نارا: چیشده؟ چرا گریه میکنی؟ جاییت درد گرفته؟
جونگ کوک: نه بابا احساساتی شده
نارا: وای سکته کردم فکر کردم خدایی نکرده چیزیش شده بیا بغلم ببینم مامان لوس
نارا لیانا رو بغل کرد و .......
کپی ممنوع ❌
جیمین و نارا: عروس و داماد هر دو مربا من تکرار بفرمایید ، تو چون هم آشیان خواهی شد با من
عاقد: تمام عمر خواهم بود یک جان در دو بدن با تو
جیمین و نارا: تمام عمر خواهم بود یک جان در دو بدن با تو
عاقد: بهشت عشق سازم خانه را
جیمین و نارا: بهشت عشق سازم خانه را
عاقد: سرشار از مهرو نور و عطر و یاسمن با تو
جیمین و نارا: سرشار از مهرو نور و عطر و یاسمن با تو
عاقد: پروردگار دانا و توانا ، ای یزدان پاک ، ای دگرگون ساز دلها و روشنی بخش چشمها ، ای به آئین گردانندهی شبان و روزان، ای سامان بخش نابسامانیها و ای زدایندهی پریشانیها ، ای هستی ده و هستی بخش ، تو را سپاس میگوئیم که به این دو یار مهربان ، مهر خویش ارزانی داشتی تا زندگیشان را با پیوند دستها و دلهایشان آغاز نمایند و..... من شمارو زن و شوهر اعلام میکنم میتونید هم رو ببوسید
جیمین نزدیک نارا شد و بوسه ای به لب های عشقش زد و همون موقع صدای تشویق و جیغ سراسر سالن رو پر کرد از اونور لیانا هم احساساتی شده بود و داشت گریه میکرد
جونگ کوک: عشقم چرا گریه میکنی عزیزدلم؟!
لیانا: آخه خیلی عاشقانه بود متنش
جونگ هیون: خدا بخیر کنه چقدر احساساتی شده
جونگ کوک: تازه این خوبه که یروز رفتم خونه دیدم داره با کارتون باب اسفنجی گریه میکنه
جونگ هیون: واقعا!!
جونگ کوک: اوهوم
جونگ هیون خندش گرفت و ریز ریز میخندید که جونگ کوک هم خندش گرفت ولی جلوی خودش رو گرفت و رفت برای لیانا دستمال آورد و بهش داد تا اشکاش رو پاک بکنه همون موقع جیمین در گوش نارا یه چیزی گفت که باعث لبخند نارا شد
جیمین: بالاخره ازدواج کردیم و رسما مال من شدی
نارا: اوهوم
مهمونا اومدن سمت جیمین و نارا و بهشون تبریک گفتن و سالن رو ترک کردن بعد از رفتن همه فقط برادر نارا و پسرا مونده بودن که جونگ کوک و هانور(همسر جونگ هیون) داشتن به لیانا میرسیدن آخه لیانا خیلی گریه کرده بود و این دست خودشم نبود
جونگ کوک: عزیزم الان بهتری؟
لیانا: اوهوم
هانور: آخه گریه نداره که عزیزم ببین همه آرایشت بهم ریخت
لیانا: دست خودم نیست آخه
هانور: تو بدجور هورمونات بهم ریخته
جونگ کوک: کاملا موافقم
همون موقع نارا اومد و با دیدن لیانا نگران به سمتش رفت
نارا: چیشده؟ چرا گریه میکنی؟ جاییت درد گرفته؟
جونگ کوک: نه بابا احساساتی شده
نارا: وای سکته کردم فکر کردم خدایی نکرده چیزیش شده بیا بغلم ببینم مامان لوس
نارا لیانا رو بغل کرد و .......
کپی ممنوع ❌
۴۷.۶k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.