پارت 17
.........
(ادامه ویو لیسو)
.......
لیسو : ای کاش همیشه پیش اعضا بودیم
سوکیو : آره خیلی خوب میشد ولی یه مشکلی هست
لیسو : چه مشکلی؟
سوکیو : دیوونه فکر کن دوتا دکتر با هفت تا پسر نمیگی مملکت چه فکری میکنن؟
لیسو : راست میگی
سوکیو : ولش کن بیا بخوابیم
لیسو : نه یه چیزی مونده
سوکیو : چه چیزی؟
لیسو : در مورد عضو نهم و هشتم بی تی اس شدن
سوکیو : هییییی دختر هيچوقت فکرشو نمیکردم یروز این درخواست ازم بشه اما باید ردش کنم
لیسو : چرا؟؟
سوکیو : ما طرفدارای خودمونو داریم اونا طرفدارای خودشون
لیسو : خوب؟
سوکیو : ای بابا منظورم اینکه که شاید آرمی ها دوست نداشته باشن ما پیش اونا باشیم یا برعکس
لیسو : درست میگی
سوکیو : ولی اگه تو بخوای تو میتونی عضو هشتم بشی
لیسو : آجی دیوونه شدی معلومه تو هر کاری بکنی منم همون کارو میکنم من بدون تو هیچ تصمیمی نمیگیرم
سوکیو : دورت بگردمممم بیا بخوابیم که من خوابم میاد
لیسو : باشه
**************
(فردا صبح)
(ویو سوکیو)
........
ساعت پنج صبح بود و این بار اتفاقی آفتاب کامل در اومده بود منو لیسو که زود بیدار شدیم تصمیم گرفتیم بریم صبحانه درست کنیم
.......
لیسو : میگم شیر توت فرنگی و شیر موز هست تو یخچال؟
سوکیو : نمیدونم بزار نگاه کنم
لیسو : هست؟
سوکیو : آره
لیسو : پس بیارشون و بریزشون تو 10 تا لیوان
سوکیو : اوکی
لیسو : ریختی؟
سوکیو : آره
&بعد ده مین&
لیسو : هوفففففف تموم شد
سوکیو : آره بیا بریم بشینیم تا پسرا بیدار بشن که بعد صبحانه بریم
لیسو : اوکی
..................... ...
خیییییییلییییی ببخشید پارت نذاشتم چون شرایط نرسیده بود
خودم هم تا الان تو پیام های ذخیره شده 10 پارت رو نوشتم براتون میزارم فردا
(ادامه ویو لیسو)
.......
لیسو : ای کاش همیشه پیش اعضا بودیم
سوکیو : آره خیلی خوب میشد ولی یه مشکلی هست
لیسو : چه مشکلی؟
سوکیو : دیوونه فکر کن دوتا دکتر با هفت تا پسر نمیگی مملکت چه فکری میکنن؟
لیسو : راست میگی
سوکیو : ولش کن بیا بخوابیم
لیسو : نه یه چیزی مونده
سوکیو : چه چیزی؟
لیسو : در مورد عضو نهم و هشتم بی تی اس شدن
سوکیو : هییییی دختر هيچوقت فکرشو نمیکردم یروز این درخواست ازم بشه اما باید ردش کنم
لیسو : چرا؟؟
سوکیو : ما طرفدارای خودمونو داریم اونا طرفدارای خودشون
لیسو : خوب؟
سوکیو : ای بابا منظورم اینکه که شاید آرمی ها دوست نداشته باشن ما پیش اونا باشیم یا برعکس
لیسو : درست میگی
سوکیو : ولی اگه تو بخوای تو میتونی عضو هشتم بشی
لیسو : آجی دیوونه شدی معلومه تو هر کاری بکنی منم همون کارو میکنم من بدون تو هیچ تصمیمی نمیگیرم
سوکیو : دورت بگردمممم بیا بخوابیم که من خوابم میاد
لیسو : باشه
**************
(فردا صبح)
(ویو سوکیو)
........
ساعت پنج صبح بود و این بار اتفاقی آفتاب کامل در اومده بود منو لیسو که زود بیدار شدیم تصمیم گرفتیم بریم صبحانه درست کنیم
.......
لیسو : میگم شیر توت فرنگی و شیر موز هست تو یخچال؟
سوکیو : نمیدونم بزار نگاه کنم
لیسو : هست؟
سوکیو : آره
لیسو : پس بیارشون و بریزشون تو 10 تا لیوان
سوکیو : اوکی
لیسو : ریختی؟
سوکیو : آره
&بعد ده مین&
لیسو : هوفففففف تموم شد
سوکیو : آره بیا بریم بشینیم تا پسرا بیدار بشن که بعد صبحانه بریم
لیسو : اوکی
..................... ...
خیییییییلییییی ببخشید پارت نذاشتم چون شرایط نرسیده بود
خودم هم تا الان تو پیام های ذخیره شده 10 پارت رو نوشتم براتون میزارم فردا
۳.۰k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.