عمارت
عمارت
p8
دخترک هر روز شلاق میخورد و فیلم ها برای جونگ کوک فرستاده میشد و اون در به در دنبال تک دختری که عاشقش بود میگشتم و معشوقش هم دعا دعا میکرد پیداش کنه
لی جونگ سوک: دختر بیا اینجا ( داد )
ات: بله ارباب
لی جونگ سوک : ای احمق! این راه پله خاک داره
ات:.....ب ب بخشید متاسفام
لی جونگ سوک : گمشو تو حیاط و الان داره بارون میباره تا فردا شب حق نداری بیای داخل عمارت آب و غذا هم نمیدم بهت
دخترک گریه کنان التماس میکرد ولی فایده نداشت!!!!!
لی جونگ سوک به دخترک لگد زد و انداختش روی زمین و پرتش کرد داخل حیاط
لی جونگ سوک: خدا رو شکر کن که داره بارون میباره و تشنه نمیمونی ( پوزخند )
ات: من همسرتم عوضی منم دل دارم چرا اینجوری رفتار میکنی
لی جونگ سوک ؛ تو زن من نیستی!!!
ات: من زن قانونی تو عم
لی جونگ سوک : نیستی!!!!!! اون عاقد دروغ بود عقد اصن انجام نشد
من و تو خواهر و برادریم! !!
ات: چی میگی؟
لی جونگ سوک: فامیل من بی هست من پسر بابا و مامانتم و مجبور به این کار شدم و مجبورم عذابت بدم لعنتی
ات: گریه شدید
خب خب بچه ها ادمینتون میخاد چیز های مهمی بگه یادتونه پدر ات فامیلش لی بود؟ پس اینجا ثابت میشه لی جونگ سوک برادر ات هست و اینکه لی جونگ سوک چون بزرگ بوده و ............ پدرش اون رو فرستاده به ی عمارت و گفته تو باید جای من رو بگیری
ات: چرا مجبور شدی ها؟ ( با هق هق )
لی جونگ سوک: بابا منو مجبور کرده بفهم هم میخاد تو رو عذاب بده هم جونگ کوک رو
ات: الان میشه من بیرون نخوابم؟؟ ( گریه شدید)
لی جونگ سوک : .....
خب برای پرات بعد شرط دارم و جدی جدی نمیزارم اگه شرط ها نرسه
شرط: ۱۵ لایک
۲۰ کامنت از آیدی های متفاوت
و پارت های قبلی هم حداقل ۱۰ لایک رو داشته باشن
p8
دخترک هر روز شلاق میخورد و فیلم ها برای جونگ کوک فرستاده میشد و اون در به در دنبال تک دختری که عاشقش بود میگشتم و معشوقش هم دعا دعا میکرد پیداش کنه
لی جونگ سوک: دختر بیا اینجا ( داد )
ات: بله ارباب
لی جونگ سوک : ای احمق! این راه پله خاک داره
ات:.....ب ب بخشید متاسفام
لی جونگ سوک : گمشو تو حیاط و الان داره بارون میباره تا فردا شب حق نداری بیای داخل عمارت آب و غذا هم نمیدم بهت
دخترک گریه کنان التماس میکرد ولی فایده نداشت!!!!!
لی جونگ سوک به دخترک لگد زد و انداختش روی زمین و پرتش کرد داخل حیاط
لی جونگ سوک: خدا رو شکر کن که داره بارون میباره و تشنه نمیمونی ( پوزخند )
ات: من همسرتم عوضی منم دل دارم چرا اینجوری رفتار میکنی
لی جونگ سوک ؛ تو زن من نیستی!!!
ات: من زن قانونی تو عم
لی جونگ سوک : نیستی!!!!!! اون عاقد دروغ بود عقد اصن انجام نشد
من و تو خواهر و برادریم! !!
ات: چی میگی؟
لی جونگ سوک: فامیل من بی هست من پسر بابا و مامانتم و مجبور به این کار شدم و مجبورم عذابت بدم لعنتی
ات: گریه شدید
خب خب بچه ها ادمینتون میخاد چیز های مهمی بگه یادتونه پدر ات فامیلش لی بود؟ پس اینجا ثابت میشه لی جونگ سوک برادر ات هست و اینکه لی جونگ سوک چون بزرگ بوده و ............ پدرش اون رو فرستاده به ی عمارت و گفته تو باید جای من رو بگیری
ات: چرا مجبور شدی ها؟ ( با هق هق )
لی جونگ سوک: بابا منو مجبور کرده بفهم هم میخاد تو رو عذاب بده هم جونگ کوک رو
ات: الان میشه من بیرون نخوابم؟؟ ( گریه شدید)
لی جونگ سوک : .....
خب برای پرات بعد شرط دارم و جدی جدی نمیزارم اگه شرط ها نرسه
شرط: ۱۵ لایک
۲۰ کامنت از آیدی های متفاوت
و پارت های قبلی هم حداقل ۱۰ لایک رو داشته باشن
۲۰.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.