❀V❃وانشات❀
•《 Scenario Sad End 》•
آب دهنت و قورت دادی و با مردمک های لرزون به قیافه جدی تهیونگ که منتظر عکس العملی از جانب تو بود خیره شدی
- تو..توی این مدت که با من بودی، اون و دوست داشتی؟؟
تهیونگ نفس عمیقی کشید و لباش و تر کرد:
- برای بار دوم میگم! آره من آهین و دوست داشتم! از اول هم دوستش داشتم، وقتی فهمیدم اون با جونگین رابطه داره تصمیم گرفتم با تو قرار بزارم تا شاید فراموشش کنم یا اینکه..چه میدونم فکر کردم شاید با این کارم میتونم آهین و دوباره جذب خودم کنم!
پلک هات و روی هم فشردی، جمله هاش و با بی رحمانه ترین حالت ممکن ادا میکرد و هر کلمه ای که از بین لباش خارج میشد مثل خنجری بود که توی قلبت فرو میرفت!
کف دست لرزونت و بالا آوردی، آب دهنت و قورت دادی و زمزمه کردی:
- من..من واقعا دوست داشتم! اگه گناهم همینه آره قبولش دارم! ولی..ولی من این وسط فقط قربانی بودم نه؟ قربانی عشق نافرجام تو! تو فقط دنبال هوس خودت بودی و من مثل احمقا دو دستی قلبم و تحویلت دادم! و من این وسط شکستم، من خورد شدم و تو با بی رحمی تمام قلب من و زیر پاهات له کردی! درد داشت؟ آره! حتی نمیتونی فکرش و بکنی چقدر درد داشت، فقط میخوام بگم! هیچ وقت نمیبخشمت کیم تهیونگ!
قطره اشک سمجی از چشم چپت روی گونه ات چکید و سفر کوتاهش و تا چونه ات آغاز کرد.
لبات و تر کردی و از پشت میز گرد بلند شدی و زمزمه کردی:
- امیدوارم دیگه هیچ وقت نبینمت!
تهیونگ میز و دور زد و بازوهات و گرفت:
- ببین! من..من اشتباه کردم آره! لطفا من و ببخش، تو میتونی یکی بهتر از من و پیدا کنی و عاشقش بشی! مطمئنم اون شخص خیلی بهتر از من از قلبت مواظبت میکنه!
پوزخندی زدی و هلش دادی:
- فکر میکنی با یه ببخشید همه چیز حل میشه؟ نه اینطور نیست! این جمله ها دیگه تکراری شدن! دیگه قلبی ندارم که بخوام به یکی دیگه تقدیمش کنم!
خواستی از کنارش رد بشی که دوباره بازوت و گرفت و با عجز گفت:
- توروخدا بگو! چطوری میتونم کاری کنم که همه چیز حل بشه؟؟
بازوت و از اسارت مشتش درآوردی و دوباره پوزخندی روی لبت نشوندی:
- فقط یه راه وجود داره! اونم اینه که بتونی قدرت برگشتن به گذشته رو داشته باشی!
با دیدن چشمای ناامید تهیونگ پوزخندت پررنگ تر شد و از کنارش رد شدی، بغضی که از دو ساعت پیش قورتش میدادی شکست و بالاخره قطره های اشکت رها شدن و آزادانه روی گونه هات قلتیدن!
کیم تهیونگ!
قاتل قلبت بود!
قاتلی که با خواست خودت قلبت و بهش داده بودی، بی توجه به اینکه ممکنه روزی تیکه تیکه اش کنه..!
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
آب دهنت و قورت دادی و با مردمک های لرزون به قیافه جدی تهیونگ که منتظر عکس العملی از جانب تو بود خیره شدی
- تو..توی این مدت که با من بودی، اون و دوست داشتی؟؟
تهیونگ نفس عمیقی کشید و لباش و تر کرد:
- برای بار دوم میگم! آره من آهین و دوست داشتم! از اول هم دوستش داشتم، وقتی فهمیدم اون با جونگین رابطه داره تصمیم گرفتم با تو قرار بزارم تا شاید فراموشش کنم یا اینکه..چه میدونم فکر کردم شاید با این کارم میتونم آهین و دوباره جذب خودم کنم!
پلک هات و روی هم فشردی، جمله هاش و با بی رحمانه ترین حالت ممکن ادا میکرد و هر کلمه ای که از بین لباش خارج میشد مثل خنجری بود که توی قلبت فرو میرفت!
کف دست لرزونت و بالا آوردی، آب دهنت و قورت دادی و زمزمه کردی:
- من..من واقعا دوست داشتم! اگه گناهم همینه آره قبولش دارم! ولی..ولی من این وسط فقط قربانی بودم نه؟ قربانی عشق نافرجام تو! تو فقط دنبال هوس خودت بودی و من مثل احمقا دو دستی قلبم و تحویلت دادم! و من این وسط شکستم، من خورد شدم و تو با بی رحمی تمام قلب من و زیر پاهات له کردی! درد داشت؟ آره! حتی نمیتونی فکرش و بکنی چقدر درد داشت، فقط میخوام بگم! هیچ وقت نمیبخشمت کیم تهیونگ!
قطره اشک سمجی از چشم چپت روی گونه ات چکید و سفر کوتاهش و تا چونه ات آغاز کرد.
لبات و تر کردی و از پشت میز گرد بلند شدی و زمزمه کردی:
- امیدوارم دیگه هیچ وقت نبینمت!
تهیونگ میز و دور زد و بازوهات و گرفت:
- ببین! من..من اشتباه کردم آره! لطفا من و ببخش، تو میتونی یکی بهتر از من و پیدا کنی و عاشقش بشی! مطمئنم اون شخص خیلی بهتر از من از قلبت مواظبت میکنه!
پوزخندی زدی و هلش دادی:
- فکر میکنی با یه ببخشید همه چیز حل میشه؟ نه اینطور نیست! این جمله ها دیگه تکراری شدن! دیگه قلبی ندارم که بخوام به یکی دیگه تقدیمش کنم!
خواستی از کنارش رد بشی که دوباره بازوت و گرفت و با عجز گفت:
- توروخدا بگو! چطوری میتونم کاری کنم که همه چیز حل بشه؟؟
بازوت و از اسارت مشتش درآوردی و دوباره پوزخندی روی لبت نشوندی:
- فقط یه راه وجود داره! اونم اینه که بتونی قدرت برگشتن به گذشته رو داشته باشی!
با دیدن چشمای ناامید تهیونگ پوزخندت پررنگ تر شد و از کنارش رد شدی، بغضی که از دو ساعت پیش قورتش میدادی شکست و بالاخره قطره های اشکت رها شدن و آزادانه روی گونه هات قلتیدن!
کیم تهیونگ!
قاتل قلبت بود!
قاتلی که با خواست خودت قلبت و بهش داده بودی، بی توجه به اینکه ممکنه روزی تیکه تیکه اش کنه..!
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۵۸.۹k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.