تو کی هستی
تو کی هستی
پارت نهم
دستمو گرفت
یونگ:نرو پیشم بمون
ا,ت: منظورت چیه
یونگ: تو زنمی یعنی حق ندارم یه شب پیشت باشم
از زبون ا,ت:بهش محل نذاشتم و اومدم برم که یهو دستمو کشید و افتادم تو بغلش
ا,ت:ولم کن برم
میخوام برم بخوابم ولم کن
یونگ: همینجا بخواب یه شب که اشکال نداره بعدشم تو زنمی
هرچی سعی کردم نتونستم از بغلش برم بیرون گفتم وقتی خوابش برد میرم اما حتی وقتیکه خواب بود مواظب بود نرم بزور بیدار موندم تا یذره بیشتر خوابش عمیق شه تا ولم کنه از بغلش برم اما خوابم برد و تا صبح تپ بغلش بودم صبح از خواب پاشدم و فهمیدم دیشب خوابم برده بود. از اتاق رفتم بیرون دیدم یونگ داره صبحونه درست میکنه
یونگ:سلام((با خوش اخلاقی))
ا,ت: سلام ((سر سنگین 😂))
خیلی ناراحت بودم که دیشب خوابم برد فقط صبحونه
خوردم و آماده شدم برم بیرون ((پیش دوستش ،دوستش
اکسش نیست ایندفعه))
یونگ: کجا میری
ا,ت:به تو ربطی نداره
یونگ: یعنی چی به من ربطی نداره
بهش اهمیتی ندادم و رفتم بیرون و در و بستم تو راه بودم که تاکسی گفت یه کار فوری پیش اومده و باید بره از ماشین پیاده شدم داشتم از خیابون رد میشدم که یه ماشین داشت با سرعت میومد سمتم ترسیده بودم نمیتونستم تکون بخورم خیلی شوکه بودم وقتی به هوش اومدم......
ببخشید خیلی کوتاه و مزخرف بود ولی خودمم فازمو نمیدونم 🥲😅
پارت نهم
دستمو گرفت
یونگ:نرو پیشم بمون
ا,ت: منظورت چیه
یونگ: تو زنمی یعنی حق ندارم یه شب پیشت باشم
از زبون ا,ت:بهش محل نذاشتم و اومدم برم که یهو دستمو کشید و افتادم تو بغلش
ا,ت:ولم کن برم
میخوام برم بخوابم ولم کن
یونگ: همینجا بخواب یه شب که اشکال نداره بعدشم تو زنمی
هرچی سعی کردم نتونستم از بغلش برم بیرون گفتم وقتی خوابش برد میرم اما حتی وقتیکه خواب بود مواظب بود نرم بزور بیدار موندم تا یذره بیشتر خوابش عمیق شه تا ولم کنه از بغلش برم اما خوابم برد و تا صبح تپ بغلش بودم صبح از خواب پاشدم و فهمیدم دیشب خوابم برده بود. از اتاق رفتم بیرون دیدم یونگ داره صبحونه درست میکنه
یونگ:سلام((با خوش اخلاقی))
ا,ت: سلام ((سر سنگین 😂))
خیلی ناراحت بودم که دیشب خوابم برد فقط صبحونه
خوردم و آماده شدم برم بیرون ((پیش دوستش ،دوستش
اکسش نیست ایندفعه))
یونگ: کجا میری
ا,ت:به تو ربطی نداره
یونگ: یعنی چی به من ربطی نداره
بهش اهمیتی ندادم و رفتم بیرون و در و بستم تو راه بودم که تاکسی گفت یه کار فوری پیش اومده و باید بره از ماشین پیاده شدم داشتم از خیابون رد میشدم که یه ماشین داشت با سرعت میومد سمتم ترسیده بودم نمیتونستم تکون بخورم خیلی شوکه بودم وقتی به هوش اومدم......
ببخشید خیلی کوتاه و مزخرف بود ولی خودمم فازمو نمیدونم 🥲😅
۱.۴k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.