تکپارتی یونگی🥰
تک پارتی
یونگی🫶🏻وقتی ب لوکا حسودی می کنه
《ب مناسبت تولد شوگا ی تک پارتی می نویسم تولدت مبارک پیشی آرمی ها🎉》
ویو ات
داشتم از کافه میومدم بیرون کافه ای ک مادرم کله عمرشو برای اون گزاشته بود اون کافه ی کلاسیک و قشنگ برای مادرم خیلی ارزشمند بود هوا بارونی بود چتر همرام نبود خونه چند کوچه بالا تر و یکمی دور بود کافه رو بستم و دویدم سمت خونه نزدیک خونه بودم که صدای گربه شنیدم وایسادم اول فکر کردم خیالاتی شدم ولی نه واقعا صدای گربه بود برگشتم سمته صدا
ی بچه گربه بود نشستم و گفتم
+سلام پیشی ملوسه..چرا اینجایی..وای خدا خیسه خالی شدی بیا ببینم
میوعو(مثلا صدای گربست😅)
برش داشتم و دویدم سمته خونه بارونی مشکیم رو در آوردم و آویزونش کردم ب جا آویز و کفشامو در آوردم و دمپاییم رو پوشیدم گربه رو گزاشتم حموم و لباسا مو در آوردم و رفتم حموم اول گربه رو شستم بعد خودم و اومدم بیرونو پیشی رو خوش کردم و سشوار کشیدم که موهاش پوف کرد خیلی کیوت شده بود
لباسام رو پوشیدم و رفتم شونه و قیچی مخصوص رو برداشتم
و افتادم تو جون گربه عه😈
واااای ننه چقدر ناز شده بود ی توپ داشتیم اونو برداشتم و پیشیرو برداشتم و رفتم پایین گربه رو گزاشتم تو پذیرایی و گزاشتم با توپ بازی کنه و خودم رفتم تا غذا بپزم اهنگ رو گزاشتم و شروع کردم خوندن و درست کردن
غذا آماده شد
ساعت ۱۰ بود الاناس که یونگی شی بیاد رفتم و نشستم با پیشی بازی کردم بعد چند دیقه صدای چرخیدن کلید اومد گربه رو برداشتم و رفتیم تا ب یونگی خوش اومد بگیم
ویو یونگی
وقتی وارد شدم ات رو دیدم با ی..ی..گربه(متعجب)ات اومد و بقلم کرد و
+یونگی این پیشی رو موقع برگشت پیدا کردم نگاه چقدر نازه
-ا.اره ولی مطمئنی مریض نیست
+اره ممکنه بخاطر همین فردا می برمش دامپزشکی
-اهان اوکی...ایممم چه بوی خوبی میاد
+اوه اره برو لباساتو عوض کن تا من سفره رو بچینم
-اوکی
رفتم بالا و لباسامو داشتم عوض می کردم که احساس کردم چیزی اومد تو برگشتم سمت در و اون گربه هرو دیدم ناز بود ولی نه ب اندازه ی من برگشتم و داشتم ب کارم میرسیدم که احساس کردم ی چیز نرم داره ب پاهام می خوره بسمتش برگشتم و دیدم بله گربه کوچولو داره خودشو میماله ب پام کارم تموم شدو گربه رو برداشتم و رفتیم پایین
-کاش می گفتی براش غذای مخصوص بگیرم
+سفارش دادم الاناس که برسه
داشتیم غذا می خوردیم که پیشی پرید رو پای اتم
-هی با چ جرعتی رفتی رو پای اتم هااا(با دهن پر)
+(خندید)مگه بچه ای ها مگه چی میشه حالا
-یااا
+باشه الان میزارم پایین
گزاشتتش پایین و شروع کردیم ب خوردن
نمی خواستم طبق معمول کنم چند پارتی ولی...😆😄
یونگی🫶🏻وقتی ب لوکا حسودی می کنه
《ب مناسبت تولد شوگا ی تک پارتی می نویسم تولدت مبارک پیشی آرمی ها🎉》
ویو ات
داشتم از کافه میومدم بیرون کافه ای ک مادرم کله عمرشو برای اون گزاشته بود اون کافه ی کلاسیک و قشنگ برای مادرم خیلی ارزشمند بود هوا بارونی بود چتر همرام نبود خونه چند کوچه بالا تر و یکمی دور بود کافه رو بستم و دویدم سمت خونه نزدیک خونه بودم که صدای گربه شنیدم وایسادم اول فکر کردم خیالاتی شدم ولی نه واقعا صدای گربه بود برگشتم سمته صدا
ی بچه گربه بود نشستم و گفتم
+سلام پیشی ملوسه..چرا اینجایی..وای خدا خیسه خالی شدی بیا ببینم
میوعو(مثلا صدای گربست😅)
برش داشتم و دویدم سمته خونه بارونی مشکیم رو در آوردم و آویزونش کردم ب جا آویز و کفشامو در آوردم و دمپاییم رو پوشیدم گربه رو گزاشتم حموم و لباسا مو در آوردم و رفتم حموم اول گربه رو شستم بعد خودم و اومدم بیرونو پیشی رو خوش کردم و سشوار کشیدم که موهاش پوف کرد خیلی کیوت شده بود
لباسام رو پوشیدم و رفتم شونه و قیچی مخصوص رو برداشتم
و افتادم تو جون گربه عه😈
واااای ننه چقدر ناز شده بود ی توپ داشتیم اونو برداشتم و پیشیرو برداشتم و رفتم پایین گربه رو گزاشتم تو پذیرایی و گزاشتم با توپ بازی کنه و خودم رفتم تا غذا بپزم اهنگ رو گزاشتم و شروع کردم خوندن و درست کردن
غذا آماده شد
ساعت ۱۰ بود الاناس که یونگی شی بیاد رفتم و نشستم با پیشی بازی کردم بعد چند دیقه صدای چرخیدن کلید اومد گربه رو برداشتم و رفتیم تا ب یونگی خوش اومد بگیم
ویو یونگی
وقتی وارد شدم ات رو دیدم با ی..ی..گربه(متعجب)ات اومد و بقلم کرد و
+یونگی این پیشی رو موقع برگشت پیدا کردم نگاه چقدر نازه
-ا.اره ولی مطمئنی مریض نیست
+اره ممکنه بخاطر همین فردا می برمش دامپزشکی
-اهان اوکی...ایممم چه بوی خوبی میاد
+اوه اره برو لباساتو عوض کن تا من سفره رو بچینم
-اوکی
رفتم بالا و لباسامو داشتم عوض می کردم که احساس کردم چیزی اومد تو برگشتم سمت در و اون گربه هرو دیدم ناز بود ولی نه ب اندازه ی من برگشتم و داشتم ب کارم میرسیدم که احساس کردم ی چیز نرم داره ب پاهام می خوره بسمتش برگشتم و دیدم بله گربه کوچولو داره خودشو میماله ب پام کارم تموم شدو گربه رو برداشتم و رفتیم پایین
-کاش می گفتی براش غذای مخصوص بگیرم
+سفارش دادم الاناس که برسه
داشتیم غذا می خوردیم که پیشی پرید رو پای اتم
-هی با چ جرعتی رفتی رو پای اتم هااا(با دهن پر)
+(خندید)مگه بچه ای ها مگه چی میشه حالا
-یااا
+باشه الان میزارم پایین
گزاشتتش پایین و شروع کردیم ب خوردن
نمی خواستم طبق معمول کنم چند پارتی ولی...😆😄
۹.۷k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.