وقتی با دوستاش گرم میگیری و…
وقتی با دوستاش گرم میگیری و…
P3
دختر کوچولوش رو براید بلند کرد و سمت تخت برد..اتاق رو خاموش کرد و فقط نور ماه از پنجره به بدنشون میتابید..بوسه ای رو شروع کردن که صداش کل اتاق رو پر کرده بود!
شوگا: ممکنه برای اولین بار درد داشته باشه دال..ولی،،،بسپارش به ددی(بم)
سری تکون داد و به مرد رو به روش اجازه انجام این کار و داد..
با نوری که به چشمش برخورد کرد بیدار شد..با بدن لخت و خودش و یونگی مواجه شد!
با یادآوری دیشب لبخندی زد اما درد بدی زیر دلش رو گرفت..کمی گذشت که کمی آروم تر شد…
خودش رو سمت یونگی کرد و بوسه ای به لبش زد..نگاهش میکرد که یونگی گفت
شوگا: بازم منو ببوس!
ا.ت: تو..بیداری؟فکر میکردم خواب باشی
شوگا: بحث رو عوض نکن کیتن..بازم منو ببوس!
ا.ت: عامم..نظرت راج…
حرفش نصفه موند..مرد رو به روش سریعا بلند شد و روش خیمه زد…سمت لبای دخترک رفت و با عشق میبوسید..دوباره اون دل درد سراغش اومد و فورا از یونگی جدا شد..
یونگی: چیشده قشنگم؟
ا.ت: آیییی درد میکنههه
شوگا که میدونست دردش بخاطر چیه سمت حموم رفت و آب ولرم رو باز گذاشت،،چند مین گذشت و ا.ت رو براید بغل کرد و سمت حموم برد..روی پاهاش قرارش داد و خیلی آروم زیر دلش رو ماساژ میداد!
صدای در خونه رو شنید..از روی تخت بلند شد و از بالای پله ها به یونگی خیره شد..
ا.ت: شوگاییی..برگشتی؟چقدر زود!
ا.ت: ببینم چی پشتته؟(کیوت)
شوگا: کلی خوراکی برای قشنگچم!(لبخند)
ا.ت: هورااا…نظرت راحل فیلم چیه؟
شوگا: عالیه کیتن!
پایان:)
P3
دختر کوچولوش رو براید بلند کرد و سمت تخت برد..اتاق رو خاموش کرد و فقط نور ماه از پنجره به بدنشون میتابید..بوسه ای رو شروع کردن که صداش کل اتاق رو پر کرده بود!
شوگا: ممکنه برای اولین بار درد داشته باشه دال..ولی،،،بسپارش به ددی(بم)
سری تکون داد و به مرد رو به روش اجازه انجام این کار و داد..
با نوری که به چشمش برخورد کرد بیدار شد..با بدن لخت و خودش و یونگی مواجه شد!
با یادآوری دیشب لبخندی زد اما درد بدی زیر دلش رو گرفت..کمی گذشت که کمی آروم تر شد…
خودش رو سمت یونگی کرد و بوسه ای به لبش زد..نگاهش میکرد که یونگی گفت
شوگا: بازم منو ببوس!
ا.ت: تو..بیداری؟فکر میکردم خواب باشی
شوگا: بحث رو عوض نکن کیتن..بازم منو ببوس!
ا.ت: عامم..نظرت راج…
حرفش نصفه موند..مرد رو به روش سریعا بلند شد و روش خیمه زد…سمت لبای دخترک رفت و با عشق میبوسید..دوباره اون دل درد سراغش اومد و فورا از یونگی جدا شد..
یونگی: چیشده قشنگم؟
ا.ت: آیییی درد میکنههه
شوگا که میدونست دردش بخاطر چیه سمت حموم رفت و آب ولرم رو باز گذاشت،،چند مین گذشت و ا.ت رو براید بغل کرد و سمت حموم برد..روی پاهاش قرارش داد و خیلی آروم زیر دلش رو ماساژ میداد!
صدای در خونه رو شنید..از روی تخت بلند شد و از بالای پله ها به یونگی خیره شد..
ا.ت: شوگاییی..برگشتی؟چقدر زود!
ا.ت: ببینم چی پشتته؟(کیوت)
شوگا: کلی خوراکی برای قشنگچم!(لبخند)
ا.ت: هورااا…نظرت راحل فیلم چیه؟
شوگا: عالیه کیتن!
پایان:)
۴۱۲
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.