جنون ارواح پارت 10
" جونگ کوک ویو "
خب پرستار بهم اجازه نداد برم
ولی خب هیچکس نمیتونه جلوی منو بگیره !
دزدکی هم که شده میرم
" شب بعد "
امشب همه پرستارا و دکترا و منشی ها تعطیل شدن و هیچکس توی تیمارستان نموند
فقط دوتا پلیس باقی موندن
ولی اونا برای من عددی نیستن !
از اتاقم اومدم بیرون
دور و برم رو نگاه کردم
هر دوتا پلیسا خواب بودن
اروم اروم و بی سر و صدا رفتم توی اتاق سونگمین
خداروشکر بیدار بود !
( سونگ مین ¤ )
¤ به به ... اقای جئون میبینم که پیدام کردی
+ خفه شو عوضی
¤ من عوضیم یا زنت
+ ببین پای زنم رو وسط نکششش
¤ هیییش سر و صدا نکن
+ این همه آدم فقط زورت به رائون من رسید ؟ اون چه بدی ای در حقت کرد ؟ البته تو بدون دلیل ادم میکشی
¤ ولی این دفعه بی دلیل نبود !
+پس چی بود دلیل لعنتیت ؟
¤ میخواستم انتقام داداشم رو بگیرم
+ چی ؟ چی میگی ؟
¤ بیا یکم برگردیم عقب .....
" سه سال قبل "
" ادمین ویو "
سونگمین توی کلاس نشسته بود و به اطرافش نگاه میکرد
مثل همیشه نگاه کل دخترا روش بود
اون جز پسرای معروف مدرسه بود که همه دخترا براش سر و دست میشکوندن
به جز یه دختر یعنی رائون !
سونگمین با این موضوع مشکلی نداشت چون از رائون متنفر بود !
دلیلشو نمیدونست ولی ازش بدش میومد ولی برای اینکه محبوبیتش رو از دست نده براش قلدری نمیکرد
بگذریم !
همینطور به اطراف نگاه میکرد که در کلاس باز شد و معلم شون اقای لی یونگ بوک با یه پسر کیوت وارد کلاس شدن
اقای لی : سلام بچه ها صبح تون بخیر امیدوارم حالتون خوب باشه ، ایشون دانش آموز جدیده ، خب خودت رو معرفی کن
+ سلام من جئون جونگ کوکم مثل خودتون 17 سالمه . امیدوارم سال خوبی داشته باشیم در کنار هم
¤ ایش چه سوگلیه
سونگ جه : نه اتفاقا پسر خوبی به نظر میاد
¤ گوه نخور باو
سونگ جه بغل دستی و برادر سونگمین بود
اقای لی : ام جونگ کوک میتونی کنار رائون بشینی
+ رائون کدومه ؟
- منم
+ اها باشه
رفت و کنار رائون نشست
مدتی گذشت
سونگمین متوجه کم طرفدار شدنش و محبوب شدن جونگکوک شده بود و این خیلی اذیتش میکرد
ولی سونگ جه همش دلداریش میداد و میگفت محبوبیت مهم نیست
خلاصه یک سال گذشت
سونگمین و سونگ جه با پدر مادرشون به برج نامسان رفته بودن که تولد سونگمین رو جشن بگیرن
از قضا رائون با دوتا از دوستاش چایوون و ریوجین هم اونجا بودن
یهو چایوون رائون رو یه هل کوچیکی داد
رائون تعادلش رو از دست داد و خورد به سونگ جه
خودش آسیبی ندید ولی سونگ جه پرت شد پایین !
¤ سونگ جهههههههه
- ههههه ، چیکار کردی ریوجیننن
سونگمین و رائون سریع رفتن پایین
سونگمین پاش سست شد و نشست روی زمین و تن بی جون سونگ جه رو بغل کرد
¤ سونگ جه خواهش میکنم التماست میکنم نرووو
ولی این اتفاق نیوفتاد و سونگ جه از دنیا رفت
¤ سونگ جهههه نهههه 😭😭 همش تقصیر توعه عوضیههه
- ب ببخشید به خدا عمدی نبود
¤ ببخشید ؟ بخشی از وجودم رو ازم گرفتی و الان میگی ببخشید ؟ فکر میکنی همچین چیزی ممکنه ؟ میتونی جونشو برگردونی ؟
- ن ن نه
¤ پس گوه نخور
سونگمین از اون روز افسرده شد
رائون هم چون کارش عمدا نبود آزاد شد و زندان نرفت
انقدر این اتفاق روی سونگمین اثر کرده بود که دست به آدم کشی زده بود که آروم بشه !
همون سال بود که متوجه شد رائون و جونگکوک با هم قرار میزارن و قصد ازدواج دارن !
این موضوع خیلی سونگمین رو خوشحال کرد چون میتونست با کشتن رائون هم انتقام سونگ جه رو بگیره و هم جونگ کوک رو عذاب بده !
منتظر موند تا ازدواج کنن و چند سالی بگذره
دو سال بعد از ازدواج شون این فرصت براش پیش اومد که انتقامش رو بگیره
و این کار رو هم کرد
ولی بعد از کشتنش خیلی هول شد و با دست و صورت خونی اومد بیرون
کلانتر : هی پسر حالت خوبه ؟
¤ اره خوبم
کلانتر : دست و صورتت خونیه باید ببرمت بیمارستان
¤ نه نیاز نیست من حالم خوبه
کلانتر : پس چی شده ؟
¤ من یکی رو کشتم ، با این ..
و تبر خونی رو از جیب هودیش در آورد
مدتی توی بازداشتگاه بود ولی دیدن وضعش خیلی خرابه و بردنش تیمارستان
همونجا سونگمین متوجه شد که جونگکوک هم اونجاست !
اسلاید دو سونگمین
اسلاید سه سونگ جه
خب پرستار بهم اجازه نداد برم
ولی خب هیچکس نمیتونه جلوی منو بگیره !
دزدکی هم که شده میرم
" شب بعد "
امشب همه پرستارا و دکترا و منشی ها تعطیل شدن و هیچکس توی تیمارستان نموند
فقط دوتا پلیس باقی موندن
ولی اونا برای من عددی نیستن !
از اتاقم اومدم بیرون
دور و برم رو نگاه کردم
هر دوتا پلیسا خواب بودن
اروم اروم و بی سر و صدا رفتم توی اتاق سونگمین
خداروشکر بیدار بود !
( سونگ مین ¤ )
¤ به به ... اقای جئون میبینم که پیدام کردی
+ خفه شو عوضی
¤ من عوضیم یا زنت
+ ببین پای زنم رو وسط نکششش
¤ هیییش سر و صدا نکن
+ این همه آدم فقط زورت به رائون من رسید ؟ اون چه بدی ای در حقت کرد ؟ البته تو بدون دلیل ادم میکشی
¤ ولی این دفعه بی دلیل نبود !
+پس چی بود دلیل لعنتیت ؟
¤ میخواستم انتقام داداشم رو بگیرم
+ چی ؟ چی میگی ؟
¤ بیا یکم برگردیم عقب .....
" سه سال قبل "
" ادمین ویو "
سونگمین توی کلاس نشسته بود و به اطرافش نگاه میکرد
مثل همیشه نگاه کل دخترا روش بود
اون جز پسرای معروف مدرسه بود که همه دخترا براش سر و دست میشکوندن
به جز یه دختر یعنی رائون !
سونگمین با این موضوع مشکلی نداشت چون از رائون متنفر بود !
دلیلشو نمیدونست ولی ازش بدش میومد ولی برای اینکه محبوبیتش رو از دست نده براش قلدری نمیکرد
بگذریم !
همینطور به اطراف نگاه میکرد که در کلاس باز شد و معلم شون اقای لی یونگ بوک با یه پسر کیوت وارد کلاس شدن
اقای لی : سلام بچه ها صبح تون بخیر امیدوارم حالتون خوب باشه ، ایشون دانش آموز جدیده ، خب خودت رو معرفی کن
+ سلام من جئون جونگ کوکم مثل خودتون 17 سالمه . امیدوارم سال خوبی داشته باشیم در کنار هم
¤ ایش چه سوگلیه
سونگ جه : نه اتفاقا پسر خوبی به نظر میاد
¤ گوه نخور باو
سونگ جه بغل دستی و برادر سونگمین بود
اقای لی : ام جونگ کوک میتونی کنار رائون بشینی
+ رائون کدومه ؟
- منم
+ اها باشه
رفت و کنار رائون نشست
مدتی گذشت
سونگمین متوجه کم طرفدار شدنش و محبوب شدن جونگکوک شده بود و این خیلی اذیتش میکرد
ولی سونگ جه همش دلداریش میداد و میگفت محبوبیت مهم نیست
خلاصه یک سال گذشت
سونگمین و سونگ جه با پدر مادرشون به برج نامسان رفته بودن که تولد سونگمین رو جشن بگیرن
از قضا رائون با دوتا از دوستاش چایوون و ریوجین هم اونجا بودن
یهو چایوون رائون رو یه هل کوچیکی داد
رائون تعادلش رو از دست داد و خورد به سونگ جه
خودش آسیبی ندید ولی سونگ جه پرت شد پایین !
¤ سونگ جهههههههه
- ههههه ، چیکار کردی ریوجیننن
سونگمین و رائون سریع رفتن پایین
سونگمین پاش سست شد و نشست روی زمین و تن بی جون سونگ جه رو بغل کرد
¤ سونگ جه خواهش میکنم التماست میکنم نرووو
ولی این اتفاق نیوفتاد و سونگ جه از دنیا رفت
¤ سونگ جهههه نهههه 😭😭 همش تقصیر توعه عوضیههه
- ب ببخشید به خدا عمدی نبود
¤ ببخشید ؟ بخشی از وجودم رو ازم گرفتی و الان میگی ببخشید ؟ فکر میکنی همچین چیزی ممکنه ؟ میتونی جونشو برگردونی ؟
- ن ن نه
¤ پس گوه نخور
سونگمین از اون روز افسرده شد
رائون هم چون کارش عمدا نبود آزاد شد و زندان نرفت
انقدر این اتفاق روی سونگمین اثر کرده بود که دست به آدم کشی زده بود که آروم بشه !
همون سال بود که متوجه شد رائون و جونگکوک با هم قرار میزارن و قصد ازدواج دارن !
این موضوع خیلی سونگمین رو خوشحال کرد چون میتونست با کشتن رائون هم انتقام سونگ جه رو بگیره و هم جونگ کوک رو عذاب بده !
منتظر موند تا ازدواج کنن و چند سالی بگذره
دو سال بعد از ازدواج شون این فرصت براش پیش اومد که انتقامش رو بگیره
و این کار رو هم کرد
ولی بعد از کشتنش خیلی هول شد و با دست و صورت خونی اومد بیرون
کلانتر : هی پسر حالت خوبه ؟
¤ اره خوبم
کلانتر : دست و صورتت خونیه باید ببرمت بیمارستان
¤ نه نیاز نیست من حالم خوبه
کلانتر : پس چی شده ؟
¤ من یکی رو کشتم ، با این ..
و تبر خونی رو از جیب هودیش در آورد
مدتی توی بازداشتگاه بود ولی دیدن وضعش خیلی خرابه و بردنش تیمارستان
همونجا سونگمین متوجه شد که جونگکوک هم اونجاست !
اسلاید دو سونگمین
اسلاید سه سونگ جه
۲۱.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.