وقتی حتی تحمل یک شب جدایی از هم رو ندارید
به خودش اجازه داد تا جسمش روی ملافه ی نرم و مخملی تخت رها بشه..
نفس آسوده ای کشید و آروم آروم خودش رو از پشت به جسم تو نزدیک کرد..
بی خبر از اینکه تو هم بیدار بودی ولی باید نقش بازی میکردی و از خودت ضعفی نشون نمیدادی ، ولی قطعاً یک دروغ بزرگ بود اگر میگفتی دوست نداشتی کنارش بخوابی و توی آغوشش باشی
خودش رو از پشت بهت نزدیک کرد و سینه اش رو به کمرت چسبوند..
دستاش رو دور پهلو ها و شکمت حلقه کرد و بدنت رو به بدن مردونه اش فشار داد..
_باورم نمیشه اینقدر لجبازی..
زیر لب زمزمه کرد و آهی آسوده کشید
_فردا منتظر عذر خواهیت هستم
#هیونجین#استریکیدز
نفس آسوده ای کشید و آروم آروم خودش رو از پشت به جسم تو نزدیک کرد..
بی خبر از اینکه تو هم بیدار بودی ولی باید نقش بازی میکردی و از خودت ضعفی نشون نمیدادی ، ولی قطعاً یک دروغ بزرگ بود اگر میگفتی دوست نداشتی کنارش بخوابی و توی آغوشش باشی
خودش رو از پشت بهت نزدیک کرد و سینه اش رو به کمرت چسبوند..
دستاش رو دور پهلو ها و شکمت حلقه کرد و بدنت رو به بدن مردونه اش فشار داد..
_باورم نمیشه اینقدر لجبازی..
زیر لب زمزمه کرد و آهی آسوده کشید
_فردا منتظر عذر خواهیت هستم
#هیونجین#استریکیدز
۲.۶k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.