بازی عشق شیطان پارت ۵۱
☆P. . . 51☆
ادامه ویو جونگ هی:
راه افتادم و تقریبا بعد نیم ساعتی رسیدم.
ژوئن خونه نبود ولی هرچی از افرادش پرسیدم، گفتن که نمیدونن ژوئن کجاس...
تصمیم گرفتم برم شرکتش، شب شده بود، اما هنوز زود بود برای تعطیلیش.
رسیدم میراکل ولی وقتی به منشیش گفتم، گفت که ژوئن نمیخواد کسی رو ببینه ولی خب مهمتر از اون این بود که به شرکت مارتینو نرفته بود!
با کلی اصرار راضیش کردم.
رفتم سمت دفتر مدیرعامل در زدم...
ژوئن: بله؟!
در رو باز کردم و رفتم داخل.
ژوئن: عا تویی جونگ هی؟!
جونگ هی: توقع اینکه من باشم رو نداشتی، خوبی؟
ژوئن: نه.
جونگ هی: چرا؟!
ژوئن: خودت که میدونی چه خبره؟
جونگ هی: عا آره، راستش اومدم که راجع به همون بهت بگم.
ژوئن(با کمی عصبانیت): اگه راجع به اون موضوعه یا خودت برو یا بگم افراد بیان بیرونت کنن.
جونگ هی: نه ژوئن لطفا به حرفم گوش یه سوتفاهمی شده.
ژوئن: نمیخوای بری؟
جونگ هی: اگه به حرفام گوش کنی بعدش هیچ مقاومتی در مقابلش نمیکنم.
ژوئن(با کمی عصبانیت): عا باشه بگو چی میخوای بگی.
ماجرا رو براش تعریف کردم و ویدیو ی دوربینا و عکسا رو بهش نشون دادم...
ژوئن: عکسا رو از کجا آوردی؟
جونگ هی: برگشتم سالن.
ژوئن: هه این الان کجاست؟؟
جونگ هی: خونه ی منه.
دیدم سریع پا شد و رفت بیرون داشت میرفت بیرون شرکت منم دنبالش رفتم.
جونگ هی: صبر کن ژوئن کجا میری؟
ژوئن: همین دو روز هم که ازش دور بودم برام کافیه دیگه نمیتونم.
رفت توی پارکینگ، سوار ماشین شد و راه افتاد و منم باهاش رفتم.
بعد سی مینی رسیدیم.
رفت داخل هه این رو صدا زد ولی من بیرون متنظر بودم.
بعد چند مین دیدم با نگرانی پس اومد.
ژوئن: جونگ هی، هه این خونه نیست.
جونگ هی: چی؟! همه جا رو چک کردی؟
ژوئن: آره ولی نبود.
سریع گوشیمو گرفتم و به هه این زنگ زدم هرچی زنگ زدم گوشیش خاموش بود.
سریع به بقیه بچه ها و جین وو زنگ زدم و گفتم.
گفتن که میان شرکت میراکل. ماهم سریع راه افتادیم که برگردیم.
رسیدیم و بقیه بچه ها هم اومدن بعد چند لحظه پلیسا جلوی شرکت ژوئن سریع اومدن سمتمون.
و خبرنگارای زیادی هم بودن.
پلیس: قربان، همه ی شما به علت انجام تخلفات مافیایی بازداشتید.
ژوئن: ولی هیچ مدرکی علیه ما نیست.
پلیس: اتفاقا مدارک زیادی هستند که اثباط میکنن که شما شیطان، کیم جین وو عضو باند شما، چوی جونگ هی رئیس باند سی آی و بقیه تون هم اعضای باند بلک هستید.
فورا بازداشتمون کردن و یه تعدادشون هم داشتن جلوی خبرنگارا رو میگرفتم.
مین و لوکا و یه جون تو اون لحظه در رفتن و پلیسا نتونستن بگیرنشون. خوشبختانه پلیس چهره ی اون یه تا رو هم نمیشناخت.
سریع بازداشتمون کردن و بردنمون ولی بعد بازداشتگاه به زندان های معمولی نبردنمون...
ادامه ویو جونگ هی:
راه افتادم و تقریبا بعد نیم ساعتی رسیدم.
ژوئن خونه نبود ولی هرچی از افرادش پرسیدم، گفتن که نمیدونن ژوئن کجاس...
تصمیم گرفتم برم شرکتش، شب شده بود، اما هنوز زود بود برای تعطیلیش.
رسیدم میراکل ولی وقتی به منشیش گفتم، گفت که ژوئن نمیخواد کسی رو ببینه ولی خب مهمتر از اون این بود که به شرکت مارتینو نرفته بود!
با کلی اصرار راضیش کردم.
رفتم سمت دفتر مدیرعامل در زدم...
ژوئن: بله؟!
در رو باز کردم و رفتم داخل.
ژوئن: عا تویی جونگ هی؟!
جونگ هی: توقع اینکه من باشم رو نداشتی، خوبی؟
ژوئن: نه.
جونگ هی: چرا؟!
ژوئن: خودت که میدونی چه خبره؟
جونگ هی: عا آره، راستش اومدم که راجع به همون بهت بگم.
ژوئن(با کمی عصبانیت): اگه راجع به اون موضوعه یا خودت برو یا بگم افراد بیان بیرونت کنن.
جونگ هی: نه ژوئن لطفا به حرفم گوش یه سوتفاهمی شده.
ژوئن: نمیخوای بری؟
جونگ هی: اگه به حرفام گوش کنی بعدش هیچ مقاومتی در مقابلش نمیکنم.
ژوئن(با کمی عصبانیت): عا باشه بگو چی میخوای بگی.
ماجرا رو براش تعریف کردم و ویدیو ی دوربینا و عکسا رو بهش نشون دادم...
ژوئن: عکسا رو از کجا آوردی؟
جونگ هی: برگشتم سالن.
ژوئن: هه این الان کجاست؟؟
جونگ هی: خونه ی منه.
دیدم سریع پا شد و رفت بیرون داشت میرفت بیرون شرکت منم دنبالش رفتم.
جونگ هی: صبر کن ژوئن کجا میری؟
ژوئن: همین دو روز هم که ازش دور بودم برام کافیه دیگه نمیتونم.
رفت توی پارکینگ، سوار ماشین شد و راه افتاد و منم باهاش رفتم.
بعد سی مینی رسیدیم.
رفت داخل هه این رو صدا زد ولی من بیرون متنظر بودم.
بعد چند مین دیدم با نگرانی پس اومد.
ژوئن: جونگ هی، هه این خونه نیست.
جونگ هی: چی؟! همه جا رو چک کردی؟
ژوئن: آره ولی نبود.
سریع گوشیمو گرفتم و به هه این زنگ زدم هرچی زنگ زدم گوشیش خاموش بود.
سریع به بقیه بچه ها و جین وو زنگ زدم و گفتم.
گفتن که میان شرکت میراکل. ماهم سریع راه افتادیم که برگردیم.
رسیدیم و بقیه بچه ها هم اومدن بعد چند لحظه پلیسا جلوی شرکت ژوئن سریع اومدن سمتمون.
و خبرنگارای زیادی هم بودن.
پلیس: قربان، همه ی شما به علت انجام تخلفات مافیایی بازداشتید.
ژوئن: ولی هیچ مدرکی علیه ما نیست.
پلیس: اتفاقا مدارک زیادی هستند که اثباط میکنن که شما شیطان، کیم جین وو عضو باند شما، چوی جونگ هی رئیس باند سی آی و بقیه تون هم اعضای باند بلک هستید.
فورا بازداشتمون کردن و یه تعدادشون هم داشتن جلوی خبرنگارا رو میگرفتم.
مین و لوکا و یه جون تو اون لحظه در رفتن و پلیسا نتونستن بگیرنشون. خوشبختانه پلیس چهره ی اون یه تا رو هم نمیشناخت.
سریع بازداشتمون کردن و بردنمون ولی بعد بازداشتگاه به زندان های معمولی نبردنمون...
۱.۴k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.