عشق مافیایی من:)
عشق مافیایی من:)
P_7🎐
تند آمد سمتم و از موهام گرفت و کشوند سمت ی اتاقی در اتاق رو باز کرد پرتم کرد ی گوشه تمام بدم درد گرفت جوری که می خواستم داد بزنم
یونگی: مواظب به حرف زدنت باش هزره کوچولو
جوابی ندادم و فقط گریه می کردم
کمر بندشو باز کرد و شروع کرد به شلاق زدنم(منحرفا انتظار دیگه ایی داشتین( ̄ー ̄)
یک ساعت بعد
خودش از شلاق زدنم دست کشید و رفت منم فقط گریه کردم
یونگی ویو
اعصابم خورد بود منم سر اون خالی کردم رفتم بخوابم دیدم لانا هم رو تخت خوابه و یه لباس باز پوشیده اون کی اومد منم رفتم بغلش خوابیدم
لانا: چرا انقدر دیر اومدی عشقم(لحن لوس)
یونگی: کار داشتم بعدش بوسیدمش و دوباره خوابیدیم
ادامه دارد.....
P_7🎐
تند آمد سمتم و از موهام گرفت و کشوند سمت ی اتاقی در اتاق رو باز کرد پرتم کرد ی گوشه تمام بدم درد گرفت جوری که می خواستم داد بزنم
یونگی: مواظب به حرف زدنت باش هزره کوچولو
جوابی ندادم و فقط گریه می کردم
کمر بندشو باز کرد و شروع کرد به شلاق زدنم(منحرفا انتظار دیگه ایی داشتین( ̄ー ̄)
یک ساعت بعد
خودش از شلاق زدنم دست کشید و رفت منم فقط گریه کردم
یونگی ویو
اعصابم خورد بود منم سر اون خالی کردم رفتم بخوابم دیدم لانا هم رو تخت خوابه و یه لباس باز پوشیده اون کی اومد منم رفتم بغلش خوابیدم
لانا: چرا انقدر دیر اومدی عشقم(لحن لوس)
یونگی: کار داشتم بعدش بوسیدمش و دوباره خوابیدیم
ادامه دارد.....
۴.۰k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.