فرهنگ کلامی ما بی رحمی هایی در باب زنان دارد که اتفاقا بی
فرهنگ کلامی ما بی رحمیهایی در باب زنان دارد که اتفاقا بیش از همه مورد استفاده زنان علیه یکدیگر است.
یکی از بارزترین خشونتهای زنان علیه زنان، بعد از طلاق یک زن قابل رویت است.
بگذارید برایتان مثالی بزنم:
در فرهنگ پدر و مادر من اینطور است که اگر برای دختری با دست خالی به خواستگاری بیایند، بریز و بپاش نکنند، طلای گران نخرند ودر مجلس خواستگاری روی خوش به دختر نشان ندهند، یک جمله در توصیف نگونبختی چنین دختری کافیست:
" انگار آمده بودند زن مطلقه برای پسرشان بگیرند..."
کلمه مطلقه به قدری بار سنگین و خشونتآمیز کلامی را بر دوش زنی که از ازدواج خود بیرون آمده میگذارد که حتی اگر خدای ناکرده فکر ازدواج مجدد به سرش زد باید پیه همهجور تحقیر و نادیده شدن را به تنش بمالد.
اصلا وقتی برای عروسی دختری ساز و دهل و شام و ضیافت نباشد میگویند فلانی را در خفا بردند خانه بخت، عین زن مطلقه.
تابحال با خودمان فکر کردهایم که همه زنانی که طلاق میگیرند آدمهای بوالهوس و نابکار و راهزنمآبی نبودهاند که فقط برای اموال و مهریه دندان تیز کرده باشند؟
تا بحال فکر کردهایم شاید زنی از بیم جان، از بار تحقیر تن به جدایی داده باشد؟
چطور میشود که دوست جانجانی ما وقتی که طلاق گرفت باید پایش را از خانهمان ببریم چون ممکن است شوهرمان را بدزدد؟ اصلا وقتی اینقدر به تنبان مردان شک داریم چرا عوض اصلاح مردان به تحقیر و خشونت علیه همجنسان خود مشغول میشویم؟
زنان بعد از جدایی هم مترتب بالاترین میزان سوگ در هرم مازلو (سوگ همسر) هستند و هم ممکن است جیبشان خالی باشد و هم با چنگ و دندان چپیده باشند به بچههایشان که از گزند دورشان نگاه دارند. با این زنان مهربان باشیم. اینها از خیلی از کسانی که هر تحقیر و توهینی را میخورند و میمانند تنها از ترس اینکه غذای چرب و لباس ابریشمشان را از دست بدهند، شریفتر و انسانتر و قدرتمندتر هستند.
عوض اینکه به پسرانمان بگوییم حق ازدواج با زن جدا شده را ندارد چون او به خودش یک مرد دیده و مگر قحط دختر آمده و تمام فکرمان دستنخوردگی دختران باشد، یادشان بدهیم خوشبختی و عشق و لذت عمر در اینها نیست.
آرامش به اینها نیست.
زنی که یک بار شکست خورده لایق زندگی و پیروزی است. یاد بدهیم زنان غذا نیستند که مصرف شوند و یا دستخورده که شد باید بریزی به زباله یا بدهی سگخور شود.
یکی از بارزترین خشونتهای زنان علیه زنان، بعد از طلاق یک زن قابل رویت است.
بگذارید برایتان مثالی بزنم:
در فرهنگ پدر و مادر من اینطور است که اگر برای دختری با دست خالی به خواستگاری بیایند، بریز و بپاش نکنند، طلای گران نخرند ودر مجلس خواستگاری روی خوش به دختر نشان ندهند، یک جمله در توصیف نگونبختی چنین دختری کافیست:
" انگار آمده بودند زن مطلقه برای پسرشان بگیرند..."
کلمه مطلقه به قدری بار سنگین و خشونتآمیز کلامی را بر دوش زنی که از ازدواج خود بیرون آمده میگذارد که حتی اگر خدای ناکرده فکر ازدواج مجدد به سرش زد باید پیه همهجور تحقیر و نادیده شدن را به تنش بمالد.
اصلا وقتی برای عروسی دختری ساز و دهل و شام و ضیافت نباشد میگویند فلانی را در خفا بردند خانه بخت، عین زن مطلقه.
تابحال با خودمان فکر کردهایم که همه زنانی که طلاق میگیرند آدمهای بوالهوس و نابکار و راهزنمآبی نبودهاند که فقط برای اموال و مهریه دندان تیز کرده باشند؟
تا بحال فکر کردهایم شاید زنی از بیم جان، از بار تحقیر تن به جدایی داده باشد؟
چطور میشود که دوست جانجانی ما وقتی که طلاق گرفت باید پایش را از خانهمان ببریم چون ممکن است شوهرمان را بدزدد؟ اصلا وقتی اینقدر به تنبان مردان شک داریم چرا عوض اصلاح مردان به تحقیر و خشونت علیه همجنسان خود مشغول میشویم؟
زنان بعد از جدایی هم مترتب بالاترین میزان سوگ در هرم مازلو (سوگ همسر) هستند و هم ممکن است جیبشان خالی باشد و هم با چنگ و دندان چپیده باشند به بچههایشان که از گزند دورشان نگاه دارند. با این زنان مهربان باشیم. اینها از خیلی از کسانی که هر تحقیر و توهینی را میخورند و میمانند تنها از ترس اینکه غذای چرب و لباس ابریشمشان را از دست بدهند، شریفتر و انسانتر و قدرتمندتر هستند.
عوض اینکه به پسرانمان بگوییم حق ازدواج با زن جدا شده را ندارد چون او به خودش یک مرد دیده و مگر قحط دختر آمده و تمام فکرمان دستنخوردگی دختران باشد، یادشان بدهیم خوشبختی و عشق و لذت عمر در اینها نیست.
آرامش به اینها نیست.
زنی که یک بار شکست خورده لایق زندگی و پیروزی است. یاد بدهیم زنان غذا نیستند که مصرف شوند و یا دستخورده که شد باید بریزی به زباله یا بدهی سگخور شود.
۷۳۸
۰۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.