✨🦋✨
✨🦋✨
{عشقم بادیگارده}
[part14]
& لینا خوش اومدی از این طرفا
+ سلااااام(پرید بغلش)
ویو لوکاس
نمیدونم اون مرد خوش قیافه کی بود که لینا بغلش کرد ولی دوست داشتم مرده رو تیکه پاره کنم(انگار اینجا یکی داره بد جور حسادت میکنه😁)
(علامت نیک &)
+ نیک ایشون بادیگادم هستش لوکاس
& خوشوقتم
با اینکه اصلا دوست نداشتم دست بدم ولی خب
- همچین
& منم نیک هستم
+ نیک من یه گیاه خیلی قشنگ میخوام
& اووو خوبه یه گل مخصوص خودت دارم
+ واقعا
& با این گیاه برگ های شادابی داره نیاز به مراقبت زیاد هم داره و خیلی زیباست مثل خودته
+ وایی خیلی قشنگه
نمیدونم چرا احساس میکنم نیک کتک خورش ملص ....... باشه(عزیزم خونسردی خودت رو حفظ کن)
+ نیک ببین من میخوام برم دیدن یه نفر برای همین یه گیاه میخوام که نماد طول عمر زیاد و شادی باشه
& خب خوبه میدونم چی میخوای
∆پرش زمانی به موقع رفتن∆
& خدافظ دوباره بیای ها دلم برات تنگ میشه
+ خدافظ
- دیلم برات تنگ میشه وِوِوِوِ(اداش رو گرفت🤣)
ویو لینا
وقتی سوار ماشین شدیم هرچقدر با لوکاس حرف زدم یه جورایی سرد بود از این رفتارش ناراحت شدم پلکام سنگینی میکرد تا خوابم برد
ویو لوکاس
از اینکه با اون پسره خیلی صمیمی شده بود ناراحت شده بودم ولی به روم نیاوردم خب یه جورایی...فقط با سردی جوابشو دادم همین که برگشتم سمتش دیدم که داره خوابش میبره بادستم سرش رو هل دادم روس شونم که یهو یه ماشین از پست زد بهمون اتفاقی نیفتاد ولی هممون ترسیدیم منو لینا تاکسی گرفتیم تا بیمارستان
∆پرش زمانی به موقعی که رفتن پیش مامان لوکاس∆
(علامت مامان لوکاس^)
- سلام
^ پسرم چشم انتظارت بودم خوش اومدی
+ سلام
- مامان ایشون لینا هستش
^ میدونستم بلاخره یه دوست دختر خوب پیدا میکنی
- مامان مامان این همکارمه(با لبخند شاد)
+ درسته من همکارشم
^ همکار؟
- مامان حالت چطوره ؟
^ خوبم خوبم چیزی نیست فقط این چند روزه فشار خونم بالا پایین میشه
+ پس بهتر خوب استراحت کنید
- مامان میرم دکتر رو ببینم
^ باشه
ویو لینا
وقتی لوکاس رفته اتاق سکوته
^ دخترم
+ بله
و...
#ادامه_دارد...
{عشقم بادیگارده}
[part14]
& لینا خوش اومدی از این طرفا
+ سلااااام(پرید بغلش)
ویو لوکاس
نمیدونم اون مرد خوش قیافه کی بود که لینا بغلش کرد ولی دوست داشتم مرده رو تیکه پاره کنم(انگار اینجا یکی داره بد جور حسادت میکنه😁)
(علامت نیک &)
+ نیک ایشون بادیگادم هستش لوکاس
& خوشوقتم
با اینکه اصلا دوست نداشتم دست بدم ولی خب
- همچین
& منم نیک هستم
+ نیک من یه گیاه خیلی قشنگ میخوام
& اووو خوبه یه گل مخصوص خودت دارم
+ واقعا
& با این گیاه برگ های شادابی داره نیاز به مراقبت زیاد هم داره و خیلی زیباست مثل خودته
+ وایی خیلی قشنگه
نمیدونم چرا احساس میکنم نیک کتک خورش ملص ....... باشه(عزیزم خونسردی خودت رو حفظ کن)
+ نیک ببین من میخوام برم دیدن یه نفر برای همین یه گیاه میخوام که نماد طول عمر زیاد و شادی باشه
& خب خوبه میدونم چی میخوای
∆پرش زمانی به موقع رفتن∆
& خدافظ دوباره بیای ها دلم برات تنگ میشه
+ خدافظ
- دیلم برات تنگ میشه وِوِوِوِ(اداش رو گرفت🤣)
ویو لینا
وقتی سوار ماشین شدیم هرچقدر با لوکاس حرف زدم یه جورایی سرد بود از این رفتارش ناراحت شدم پلکام سنگینی میکرد تا خوابم برد
ویو لوکاس
از اینکه با اون پسره خیلی صمیمی شده بود ناراحت شده بودم ولی به روم نیاوردم خب یه جورایی...فقط با سردی جوابشو دادم همین که برگشتم سمتش دیدم که داره خوابش میبره بادستم سرش رو هل دادم روس شونم که یهو یه ماشین از پست زد بهمون اتفاقی نیفتاد ولی هممون ترسیدیم منو لینا تاکسی گرفتیم تا بیمارستان
∆پرش زمانی به موقعی که رفتن پیش مامان لوکاس∆
(علامت مامان لوکاس^)
- سلام
^ پسرم چشم انتظارت بودم خوش اومدی
+ سلام
- مامان ایشون لینا هستش
^ میدونستم بلاخره یه دوست دختر خوب پیدا میکنی
- مامان مامان این همکارمه(با لبخند شاد)
+ درسته من همکارشم
^ همکار؟
- مامان حالت چطوره ؟
^ خوبم خوبم چیزی نیست فقط این چند روزه فشار خونم بالا پایین میشه
+ پس بهتر خوب استراحت کنید
- مامان میرم دکتر رو ببینم
^ باشه
ویو لینا
وقتی لوکاس رفته اتاق سکوته
^ دخترم
+ بله
و...
#ادامه_دارد...
۲.۵k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.