بآنوی من"
بآنوی من"
احوالِ امروزت چطور بود؟
چشمانت که خبر از بارانی شدن قلبت را میداد و پنهان کردن دیدگانت نیز خبر از غم زیاد، چه بر سر آن همه شوق و ذوقت آمده؟ نکند باز هم این همه تکاپو برای رفتنت بوده تا باز مرا به پایِ انتظارت بنشانی و آغوش گرمت را دریغ کنی؟
اما....
''از این لحظه به بعد تو آزادی!
هر جا که بروی دیگر منی نیست، منی نیست که به دنبالت باشد
برای زخم هایی که در مسیر به بال هایِ گلگون تو میرسد مرحم نیست
منی نیست که برای کوتاه ترین لبخند هایِ تو هزاران بار جان بدهد و زنده شود
از تک تک تار موهایِ ابریشمی جنس تو برای گلبرگ هایِ گل ها بگوید
دیگر منی نیست ٬٬ تو آزادی .
احوالِ امروزت چطور بود؟
چشمانت که خبر از بارانی شدن قلبت را میداد و پنهان کردن دیدگانت نیز خبر از غم زیاد، چه بر سر آن همه شوق و ذوقت آمده؟ نکند باز هم این همه تکاپو برای رفتنت بوده تا باز مرا به پایِ انتظارت بنشانی و آغوش گرمت را دریغ کنی؟
اما....
''از این لحظه به بعد تو آزادی!
هر جا که بروی دیگر منی نیست، منی نیست که به دنبالت باشد
برای زخم هایی که در مسیر به بال هایِ گلگون تو میرسد مرحم نیست
منی نیست که برای کوتاه ترین لبخند هایِ تو هزاران بار جان بدهد و زنده شود
از تک تک تار موهایِ ابریشمی جنس تو برای گلبرگ هایِ گل ها بگوید
دیگر منی نیست ٬٬ تو آزادی .
۱.۱k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.