PΛЯƬ17
دیگه نمیتونستم اینجوری ادامه بدم
پس سعی می کنم عادت کنم
(از دید جیمین)
اینقدر از اوم کی عصبانی بودم که رفتم دم در خونش و تا درو باز کرد
با داد بهشگفتم:تو چه گوهی خوردی؟...ها؟
گفت:وای ددی چی شده؟
گفتم:ددی رو مرض ددی رو کوفت تو کلا با من دوشب رابطه داشتی اونوقت به چه جرئتی به ا/ت میگی دیشب رو با من خوبیدی؟ها؟
گفت:خب چی اینقدر عصبیت کرده ها؟نکنه چون اون ناراحته عصبی شدی اره؟تو اونو دوستش داری اره؟
گفتم:میدونی اوم کی من خیلی بی وجدانم من با توئه لعنتی به اون خیانت کردم اه اه اصلا لعنت بهت دیگه نزدیکم نمیای ها فهمیدی؟
داشتم میرفتم که اوک کی دستمو گرفت و گفت:نه جیمین من دوست دارم بدون تو نمیتونم لطفا ترکم نکن
دستشو پس زدم و گفتم:یادت رفته؟دقیقا به هیونگ هم (پارتنر قبلی اوم کی یعنی درواقع اکسش)همینو گفتی ولی واقعا درسته تویه هرزه ای یه جن*ده
و بعد رفتم
من قبل از ازدواج خیلی دختر باز بودم و با خیلی از دخترا خوابیده بودم از سر هوس و خیلی هارو بوسیده بودم اما لبی که امروز از ا/ت گرفتم با همشون فرق داشت درسته که کوتاه بود اما برام به انداره 2 ساعت بود
پوففففف چی دارم میگم الان لابد چقدر منو بی وجدان و عوضی میدونه
تا ساعت 9 شب تو خیابونا ول چرخیدم نمیدونم چرا از خونه خودم بیرون شدم و خودمم قبول کردم که بیرون بموم و تنبیه شم
ساعت 9 رفتم خونه و خونه خیلی سوت و کور بود رفتم اتاق خواب رو نگاه کردم اما ا/ت نبود رفتم داخل اتاق هنرش
خیلی وقت بود که به اینجا نیومده بودم چقدرم تغییر کرده اتاق ا/ت بزرگترین اتاق عمارت بود این دفعه ای رفتم داخلش خیلی از نقاشی های طبیعت و چیزای دیگه رو کشیده بود روی بوم نقاشی و گذاشته بود پایین یه گیتار روی پایه مخصوصش گوشه اتاق بود نمیدونستم گیتارم میزنه
من خیلی چیزا ازش نمیدونم ...
اتاقش ساده بود اما بخاطر نقاشی زیبایی که روی دیواراش کشیده بود زیبایی اتاق رو 10 برابر کرده بود روی دیوارا نقاشی های سیاه قلمی نبود اما یبار که داشت با جیهوپ حرف میزد گفت نقاشی سیاه قلم هم انجام میده
دوباره دیدم که روی میز تحریرش خوابش برده اما یک قلم دستش و یک دفتر هم روی میز بود
رفتم دفتر رو برداشتم و نقاشی که کشیده بود رو دیدم
قلبم تیر کشید یعنی درونش اینجوریه؟(اسلاید 2 نقاشی ا/ت)
اینا همش تقصیر منه که باهاش اینجوری رفتار کردم
باید براش جبران کنم ازین به بعد دیگه مغرور و سرد رفتار نمیکنم
پس سعی می کنم عادت کنم
(از دید جیمین)
اینقدر از اوم کی عصبانی بودم که رفتم دم در خونش و تا درو باز کرد
با داد بهشگفتم:تو چه گوهی خوردی؟...ها؟
گفت:وای ددی چی شده؟
گفتم:ددی رو مرض ددی رو کوفت تو کلا با من دوشب رابطه داشتی اونوقت به چه جرئتی به ا/ت میگی دیشب رو با من خوبیدی؟ها؟
گفت:خب چی اینقدر عصبیت کرده ها؟نکنه چون اون ناراحته عصبی شدی اره؟تو اونو دوستش داری اره؟
گفتم:میدونی اوم کی من خیلی بی وجدانم من با توئه لعنتی به اون خیانت کردم اه اه اصلا لعنت بهت دیگه نزدیکم نمیای ها فهمیدی؟
داشتم میرفتم که اوک کی دستمو گرفت و گفت:نه جیمین من دوست دارم بدون تو نمیتونم لطفا ترکم نکن
دستشو پس زدم و گفتم:یادت رفته؟دقیقا به هیونگ هم (پارتنر قبلی اوم کی یعنی درواقع اکسش)همینو گفتی ولی واقعا درسته تویه هرزه ای یه جن*ده
و بعد رفتم
من قبل از ازدواج خیلی دختر باز بودم و با خیلی از دخترا خوابیده بودم از سر هوس و خیلی هارو بوسیده بودم اما لبی که امروز از ا/ت گرفتم با همشون فرق داشت درسته که کوتاه بود اما برام به انداره 2 ساعت بود
پوففففف چی دارم میگم الان لابد چقدر منو بی وجدان و عوضی میدونه
تا ساعت 9 شب تو خیابونا ول چرخیدم نمیدونم چرا از خونه خودم بیرون شدم و خودمم قبول کردم که بیرون بموم و تنبیه شم
ساعت 9 رفتم خونه و خونه خیلی سوت و کور بود رفتم اتاق خواب رو نگاه کردم اما ا/ت نبود رفتم داخل اتاق هنرش
خیلی وقت بود که به اینجا نیومده بودم چقدرم تغییر کرده اتاق ا/ت بزرگترین اتاق عمارت بود این دفعه ای رفتم داخلش خیلی از نقاشی های طبیعت و چیزای دیگه رو کشیده بود روی بوم نقاشی و گذاشته بود پایین یه گیتار روی پایه مخصوصش گوشه اتاق بود نمیدونستم گیتارم میزنه
من خیلی چیزا ازش نمیدونم ...
اتاقش ساده بود اما بخاطر نقاشی زیبایی که روی دیواراش کشیده بود زیبایی اتاق رو 10 برابر کرده بود روی دیوارا نقاشی های سیاه قلمی نبود اما یبار که داشت با جیهوپ حرف میزد گفت نقاشی سیاه قلم هم انجام میده
دوباره دیدم که روی میز تحریرش خوابش برده اما یک قلم دستش و یک دفتر هم روی میز بود
رفتم دفتر رو برداشتم و نقاشی که کشیده بود رو دیدم
قلبم تیر کشید یعنی درونش اینجوریه؟(اسلاید 2 نقاشی ا/ت)
اینا همش تقصیر منه که باهاش اینجوری رفتار کردم
باید براش جبران کنم ازین به بعد دیگه مغرور و سرد رفتار نمیکنم
۱.۹k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.