MUTED SOUND (صدای خاموش)
P¹²
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
+ سلام، تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه الان نباید کنار معشوقه ات باشی؟!
بی توجه به پرسش من سوالش و مطرح کرد
_ قرارت با کیوم چطور پیش رفت؟
برای گفتن حقیقت تردید داشتم. نمیخواستم درمورد اتفاقات، روحیه و حس و حال امشبم چیزی بدونه پس موضوع بحث و عوض کردم و تهاجمی عمل کردم
+ قرار خودت چطور پیش رفت؟ اصلا بگو ببینم، چرا زود برگشتی؟ تصور میکردم الان با معشوقه ات روی تخت باشین!
با تمسخر گفتم و نگاهش کردم. تک خند تلخ و عصبی ای زد و جرعه ای از مشروب نوشید و سرانجام نگاهش و بهم داد. فرق میکرد! نگاه خیره و لبخندش تلخ تر از همیشه بود و غم عجیبی را حامل بود. غمی که خروارها خروار حرف برای گفتن داشت اما هیچ گوش شنوایی برای شنیدن درد و ضخم توی دلش نداشت. تهیونگ ساکت بود ولی فریاد حرف های داخل چشم هاش گوش هایم رو کر میکرد!
با انگشت اشاره اش تقی به پیشانی ام زد و با همان لبخند گفت
-بیخیال!
برای جرعه ای نوشیدن، مشروب و از روی جلو میزی برداشت که کلافه ازش گرفتم. همین امشب باید تکلیفم و باهاش روشن میکردم
+ دلیل این رفتار ها چیه تهیونگ؟
-بدش به من.
+ تاباهام حرف نزنی نمیدمش
-کدوم رفتار ها؟
+ چرا باهام حرف نمیزنی و سرد رفتار میکنی؟ مگه من چیکارت کردم هان؟
با داد و خشم گفتم و به سکوتش گوش سپردم. چیزی برای گفتن نداشت
-اینطور نیست
+ پس چطوریه، بهم توضیح بده، قانع ام کن، باهام حرف بزن!
هوفی کشیده از سینه خارج کرد
- نمیدونم چم شده... حتی خودم هم دیگه خودم رو نمیشناسم
مکثی کردم و با تردید پرسیدم
+ اون روز توی کلوپ.. چرا کیوم و زدی؟
کلافه دستی تو موهاش کشید و مثل روحیه بهم ریخته اش پیرایش و حالت موجی اش رو بهم زد و بعد دستی به صورتش کشید و چشم هاش و از خستگی مالید.
سکوت سنگین و خشکی حاله خارداری بوجود آورده بود که خار های تیز و بلندش همه رو سوراخ سوراخ میکرد. بعد از چند دقیقه ای که به اندازه صبر برای صد سال گذشت با صدایی که انگار از ته چاه می اومد آروم زمزمه کرد.
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
+ سلام، تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه الان نباید کنار معشوقه ات باشی؟!
بی توجه به پرسش من سوالش و مطرح کرد
_ قرارت با کیوم چطور پیش رفت؟
برای گفتن حقیقت تردید داشتم. نمیخواستم درمورد اتفاقات، روحیه و حس و حال امشبم چیزی بدونه پس موضوع بحث و عوض کردم و تهاجمی عمل کردم
+ قرار خودت چطور پیش رفت؟ اصلا بگو ببینم، چرا زود برگشتی؟ تصور میکردم الان با معشوقه ات روی تخت باشین!
با تمسخر گفتم و نگاهش کردم. تک خند تلخ و عصبی ای زد و جرعه ای از مشروب نوشید و سرانجام نگاهش و بهم داد. فرق میکرد! نگاه خیره و لبخندش تلخ تر از همیشه بود و غم عجیبی را حامل بود. غمی که خروارها خروار حرف برای گفتن داشت اما هیچ گوش شنوایی برای شنیدن درد و ضخم توی دلش نداشت. تهیونگ ساکت بود ولی فریاد حرف های داخل چشم هاش گوش هایم رو کر میکرد!
با انگشت اشاره اش تقی به پیشانی ام زد و با همان لبخند گفت
-بیخیال!
برای جرعه ای نوشیدن، مشروب و از روی جلو میزی برداشت که کلافه ازش گرفتم. همین امشب باید تکلیفم و باهاش روشن میکردم
+ دلیل این رفتار ها چیه تهیونگ؟
-بدش به من.
+ تاباهام حرف نزنی نمیدمش
-کدوم رفتار ها؟
+ چرا باهام حرف نمیزنی و سرد رفتار میکنی؟ مگه من چیکارت کردم هان؟
با داد و خشم گفتم و به سکوتش گوش سپردم. چیزی برای گفتن نداشت
-اینطور نیست
+ پس چطوریه، بهم توضیح بده، قانع ام کن، باهام حرف بزن!
هوفی کشیده از سینه خارج کرد
- نمیدونم چم شده... حتی خودم هم دیگه خودم رو نمیشناسم
مکثی کردم و با تردید پرسیدم
+ اون روز توی کلوپ.. چرا کیوم و زدی؟
کلافه دستی تو موهاش کشید و مثل روحیه بهم ریخته اش پیرایش و حالت موجی اش رو بهم زد و بعد دستی به صورتش کشید و چشم هاش و از خستگی مالید.
سکوت سنگین و خشکی حاله خارداری بوجود آورده بود که خار های تیز و بلندش همه رو سوراخ سوراخ میکرد. بعد از چند دقیقه ای که به اندازه صبر برای صد سال گذشت با صدایی که انگار از ته چاه می اومد آروم زمزمه کرد.
۸.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.