فیک عضو هشتم پارت 4
ویو ا. ت
پرش زمانی به صبح
چمدونمو جمع کردم صبح پی دی نیم گفت که اعضا رضایت دادن
بعد به بابام زنگ زدم گفتم بنده خدا خیلی خوشحال شد
لباس پوشیدم( اسلاید دو)
چمدونمو گرفتم رفتم سوار ماشین شدم راه اوفتادم
رسیدم جونگ کوک در باز کرد ؛ : سلام چطوری ا. ت
ا. ت: سلام، مرسی، تو چطوری؟
جونگ کوک: منم خوبم ، بیا تو
اعضا : سلام
ا. ت: سلام
نامجون: دنبال من بیا ببرمت اتاقت
ا. ت: باشه
نامجون: اینجاست
ا. ت: آها، ممنون
نامجون: خواهش میکنم ، بیا اینم کلیدش
ا. ت: مرسی
لباسامو تو کمد گذاشتم یه جامدادی و دفتر روی میز گذاشتم دوتا رمان و یه مانگا روی میز گذاشتم لوازم آرایش و اکسسوری هارو هم رو میزم گذاشتم
باخودم یه بسته گز آورده بودم خالم 3روز پیش برام از اصفهان سوغاتی آورد
خوبه که یکم با غذا های ایران هم یکم آشنا بشن
بسته گز تو دستام گرفتم رفتم تو حال
جونگ کوک: این چیه دستته
ا. ت: یه نوع سوغات ایرانیه
جونگ کوک: اووو، بده ببینم
ا. ت: بفرما
جین : بده منم میخوام
جونگ کوک: صبر کن
ا. ت: بده من باز کنم
باز کردم داشت میخوردن قیافه هاشونو باید میدید
شبیه علامت تعجب بود
ا. ت: چطوره
جین : برای اولین بار یه چیزی از دست پخته من بهتر بود
ا. ت: پس خوشت اومد
جیمین : خیلی خوشمزه
نامجون : آره باحاله
جیهوپ : از اینا باز هم داری
ا. ت: همین یه بسته بود، اگه دوست دارید بگم یه نفر از ایران واسم بفرسته
شوگا: این تمام شد باز بگو بفرسته
ا. ت: اوکی
رفتیم سالن دنس تمرین کردیم
جیهوپ : ا. ت تو از من هم بهتر دنس میری
ا. ت: این دیگه واقعا چوخان بود
نامجون: قبلا هم کار میکردی
ا. ت: آره اما چون دوست داشتم
نامجون : خوبه
ادامه دادیم بعد غروب شد
رفتیم برای تمرین اینکه آهنگ بخونیم
تهیونگ بهم میکروفن داد
تهیونگ: آهنگاتو بخون
ا. ت: همه
تهیونگ : آره
ا. ت: همه که واقعا زیاده
تهیونگ: باشه دو سه تا
ا. ت: ( شروع کرد به خوندن رپ سریع.. تمام شد)
شوگا: تو حتی سرعت رپ بهتر از منه
ا. ت: چاخان نگو
شوگا: چرا باور نمی کنی
ا. ت: تو تجربت زیادتر
شوگا: تقریبا تو یه سن شروع به کار کردیم
ا. ت: عه نمیدونستم
تهیونگ: یکی دیگه هم بخون
ا. ت: ( یه آهنگ ملایم خوند..)
نامجون تو ذهن: صداش آدمو دیوانه میکنه
جونگ کوک تو ذهنش: الان باید قیافه نامجون دید
پرش زمانی به صبح
چمدونمو جمع کردم صبح پی دی نیم گفت که اعضا رضایت دادن
بعد به بابام زنگ زدم گفتم بنده خدا خیلی خوشحال شد
لباس پوشیدم( اسلاید دو)
چمدونمو گرفتم رفتم سوار ماشین شدم راه اوفتادم
رسیدم جونگ کوک در باز کرد ؛ : سلام چطوری ا. ت
ا. ت: سلام، مرسی، تو چطوری؟
جونگ کوک: منم خوبم ، بیا تو
اعضا : سلام
ا. ت: سلام
نامجون: دنبال من بیا ببرمت اتاقت
ا. ت: باشه
نامجون: اینجاست
ا. ت: آها، ممنون
نامجون: خواهش میکنم ، بیا اینم کلیدش
ا. ت: مرسی
لباسامو تو کمد گذاشتم یه جامدادی و دفتر روی میز گذاشتم دوتا رمان و یه مانگا روی میز گذاشتم لوازم آرایش و اکسسوری هارو هم رو میزم گذاشتم
باخودم یه بسته گز آورده بودم خالم 3روز پیش برام از اصفهان سوغاتی آورد
خوبه که یکم با غذا های ایران هم یکم آشنا بشن
بسته گز تو دستام گرفتم رفتم تو حال
جونگ کوک: این چیه دستته
ا. ت: یه نوع سوغات ایرانیه
جونگ کوک: اووو، بده ببینم
ا. ت: بفرما
جین : بده منم میخوام
جونگ کوک: صبر کن
ا. ت: بده من باز کنم
باز کردم داشت میخوردن قیافه هاشونو باید میدید
شبیه علامت تعجب بود
ا. ت: چطوره
جین : برای اولین بار یه چیزی از دست پخته من بهتر بود
ا. ت: پس خوشت اومد
جیمین : خیلی خوشمزه
نامجون : آره باحاله
جیهوپ : از اینا باز هم داری
ا. ت: همین یه بسته بود، اگه دوست دارید بگم یه نفر از ایران واسم بفرسته
شوگا: این تمام شد باز بگو بفرسته
ا. ت: اوکی
رفتیم سالن دنس تمرین کردیم
جیهوپ : ا. ت تو از من هم بهتر دنس میری
ا. ت: این دیگه واقعا چوخان بود
نامجون: قبلا هم کار میکردی
ا. ت: آره اما چون دوست داشتم
نامجون : خوبه
ادامه دادیم بعد غروب شد
رفتیم برای تمرین اینکه آهنگ بخونیم
تهیونگ بهم میکروفن داد
تهیونگ: آهنگاتو بخون
ا. ت: همه
تهیونگ : آره
ا. ت: همه که واقعا زیاده
تهیونگ: باشه دو سه تا
ا. ت: ( شروع کرد به خوندن رپ سریع.. تمام شد)
شوگا: تو حتی سرعت رپ بهتر از منه
ا. ت: چاخان نگو
شوگا: چرا باور نمی کنی
ا. ت: تو تجربت زیادتر
شوگا: تقریبا تو یه سن شروع به کار کردیم
ا. ت: عه نمیدونستم
تهیونگ: یکی دیگه هم بخون
ا. ت: ( یه آهنگ ملایم خوند..)
نامجون تو ذهن: صداش آدمو دیوانه میکنه
جونگ کوک تو ذهنش: الان باید قیافه نامجون دید
۱۵.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.