پارت ♕6♕
پرش زمانی به شب
ویو نامجون:
رفتم خونه دیدم برعکس همیشه ا. ت خونه نیست رفتم اتاق مشترکمون دیدم تمام وسایلاش رو جمع کرده با اینکه دیگه دوسش نداشتم ولی نگرانش شدم
بهش بار ها زنگ زدم جواب نداد تنها کسی که مطمئن بودم میدونه کجاست ته سومیه
یه فکری همون لحظه به ذهنم رسید رفتم پشت فرمون رفتم دم در خونه ی جیهوپ اینا زنگ درو بار ها و بار ها زدم جیهوپ درو باز کرد به زور وارد خونه شدم
مکالمه شون (ج=جیهوپ ت=ته سومی ن =نامجون)
ج: نامجون چیزی شده این وقت شب؟
ن: ته سومی کجاستتت (با داد)
ج: نامجون چیشده؟
ت: چیشده؟ هوپی این چی میخواد؟
و.......
ویو نامجون:
رفتم خونه دیدم برعکس همیشه ا. ت خونه نیست رفتم اتاق مشترکمون دیدم تمام وسایلاش رو جمع کرده با اینکه دیگه دوسش نداشتم ولی نگرانش شدم
بهش بار ها زنگ زدم جواب نداد تنها کسی که مطمئن بودم میدونه کجاست ته سومیه
یه فکری همون لحظه به ذهنم رسید رفتم پشت فرمون رفتم دم در خونه ی جیهوپ اینا زنگ درو بار ها و بار ها زدم جیهوپ درو باز کرد به زور وارد خونه شدم
مکالمه شون (ج=جیهوپ ت=ته سومی ن =نامجون)
ج: نامجون چیزی شده این وقت شب؟
ن: ته سومی کجاستتت (با داد)
ج: نامجون چیشده؟
ت: چیشده؟ هوپی این چی میخواد؟
و.......
۱۲.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.