⛓🖇my dady🖇⛓ p.4
نداشت بخوابیم کوک یه چرتی زد اما من اصلا خوابم نمیبرد رفتم پایین و رو مبل نشستم و دسته پلی استیشن و برداشتم و شروع کردم به بازی کردنه نگاه ساعت که کردم دیدم یه ربع به هفته کوک هم دیگه بیدار شده بود رفتم دستشوی و کارای لازم رو کردم و فرم مدرسه رو بپوشیدم هنوز وقت داشتیم سوار ماشین شدیم...
کوک:اینجا کافه هس واس من یه ایس لاته وانیلی بگیر
جیمین:اک
بعد از گرفتن ایس لاته وانیلی رفتیم سمت مدرسه ....
(ویو ا.ت)
تو کلاس نشسته بودم که یهو بیت نا امد برنامه اینکه میخوام اکیپ بچینم گفتم ....
بیت نا:یه کم زیادی سخت نیس بخوای جلوشون وایسی؟
ا.ت: تازه منو شناختی(بلند میشه و لبخند شیطانی میزنه و موهاشو بالا میبنده)
بیت نا:نه جون خودت
به سمت حیاط میرن و اون کسایی که بدشون از جیمین و کوک میاد جمع میکنن حدودن ۱۰ نفری بودن اونارو جمع کردن و باهاشون نقشه کشیدن و اینکه میخوان چیکار کنن(ببینید ا.ت میخواد در مقابلشون وایسه و قوی بشه طوری که اونا هستن یه جور بد گرل مدرسه )
زنگ خورد و رفتیم تو رو کلاس نشسته بودیم امتحان داشتیم البته خوبیش این بود میزا دونفره بود من و بیت نا پیش هم مینشستیم سوالا رو پخش کردن و یه سری سوالا رو جواب دادم تو سوال ۱۲ مونده بودم یه سرفه کردم و همه برگشتن سمتم داشتیم نگاه استار میکردیم که عینکشو دراورد و شروع کرد به پاک کردن تو همون لحضه بچه ها شروع کردن به تغیر دادن برگه ها یه برگه امد دستم که پشتش یه برگه کوچولو چسب خورده بود چسب و باز کردم و روش و خوندم نوشته بود میای بریم بعد کلاس کافه تریا مدرسه باهم ناهار بخوریم (یه نکته مدرسشون خصوصیه و هم استخر داره هم خوابگاه و هم پارکینگ و هم استدیو برای اهنگ و رقص که تعطیلات هست ) جواب ندادم و برگه رو تو دستم مچاله کردم
۱۰ مین بعد
خوب بچه ها برگه ها رو بدید تو سوال اخر مونده بومدم نصف بچه های که امتحان داده بودن پشت در بیرون بودن حتا بیت نا کلی فوحش نسارش کردم میز پشتیمون گفت.....
*:چه سوالی موندی؟
ا.ت:اخر
خیلی یواش زیر گوشم زمزمه میکرد بعد از اینکه تموم شد برگه رو دادم و ازش تشکر کردم زنگ خورد و رفتم کتابامو بزارم تو کمد که یهو یه چیزی با شتاب محکم خورد تو در برگشتم دیدم جیمین و کوک دارن به اون پسری که کتکش زدن میخندن یکی از کارای دیگشون این بود که کتک بزنن باید بچه های اکیپم بلد باشندست پسره ای که رو زمین بود و گرفتم و بلند کردم ازم تشکر کرد جیمین امد که دوباره مشت بزندش که جلوش وایسادم بدبخت تو خودش جمع شده بود
ا.ت:چیکارش داری
...........
لایک و کامنت ❤
کوک:اینجا کافه هس واس من یه ایس لاته وانیلی بگیر
جیمین:اک
بعد از گرفتن ایس لاته وانیلی رفتیم سمت مدرسه ....
(ویو ا.ت)
تو کلاس نشسته بودم که یهو بیت نا امد برنامه اینکه میخوام اکیپ بچینم گفتم ....
بیت نا:یه کم زیادی سخت نیس بخوای جلوشون وایسی؟
ا.ت: تازه منو شناختی(بلند میشه و لبخند شیطانی میزنه و موهاشو بالا میبنده)
بیت نا:نه جون خودت
به سمت حیاط میرن و اون کسایی که بدشون از جیمین و کوک میاد جمع میکنن حدودن ۱۰ نفری بودن اونارو جمع کردن و باهاشون نقشه کشیدن و اینکه میخوان چیکار کنن(ببینید ا.ت میخواد در مقابلشون وایسه و قوی بشه طوری که اونا هستن یه جور بد گرل مدرسه )
زنگ خورد و رفتیم تو رو کلاس نشسته بودیم امتحان داشتیم البته خوبیش این بود میزا دونفره بود من و بیت نا پیش هم مینشستیم سوالا رو پخش کردن و یه سری سوالا رو جواب دادم تو سوال ۱۲ مونده بودم یه سرفه کردم و همه برگشتن سمتم داشتیم نگاه استار میکردیم که عینکشو دراورد و شروع کرد به پاک کردن تو همون لحضه بچه ها شروع کردن به تغیر دادن برگه ها یه برگه امد دستم که پشتش یه برگه کوچولو چسب خورده بود چسب و باز کردم و روش و خوندم نوشته بود میای بریم بعد کلاس کافه تریا مدرسه باهم ناهار بخوریم (یه نکته مدرسشون خصوصیه و هم استخر داره هم خوابگاه و هم پارکینگ و هم استدیو برای اهنگ و رقص که تعطیلات هست ) جواب ندادم و برگه رو تو دستم مچاله کردم
۱۰ مین بعد
خوب بچه ها برگه ها رو بدید تو سوال اخر مونده بومدم نصف بچه های که امتحان داده بودن پشت در بیرون بودن حتا بیت نا کلی فوحش نسارش کردم میز پشتیمون گفت.....
*:چه سوالی موندی؟
ا.ت:اخر
خیلی یواش زیر گوشم زمزمه میکرد بعد از اینکه تموم شد برگه رو دادم و ازش تشکر کردم زنگ خورد و رفتم کتابامو بزارم تو کمد که یهو یه چیزی با شتاب محکم خورد تو در برگشتم دیدم جیمین و کوک دارن به اون پسری که کتکش زدن میخندن یکی از کارای دیگشون این بود که کتک بزنن باید بچه های اکیپم بلد باشندست پسره ای که رو زمین بود و گرفتم و بلند کردم ازم تشکر کرد جیمین امد که دوباره مشت بزندش که جلوش وایسادم بدبخت تو خودش جمع شده بود
ا.ت:چیکارش داری
...........
لایک و کامنت ❤
۱۳.۱k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.