عشق ممنوعه!
P3
برگشت سمتم اون پارک جیمین بود
باورم نمیشه دارم آیدل مورد علاقمو میبینم دستپاچه شدم
ا.ت:اممم چیزه ای این مال شماست (با لکنت)
جیمین:اوو ممنونم (با لحن مهربون)
ا.ت:من طرفدار شما هستم میشه عکس بندازیم و آلبوم هامو امضا کنید لطفا؟
جیمین:متاسفم اما من الان سرم خیلی شلوغه یه اتفاقی افتاده باید برم
ا.ت:باشه(لحن ناراحت)
جیمین:ولی اینجا پاتوق منه میتونی فردا بیایی تا عکس بندازیم و حرف بزنیم آلبوم هاتم امضا میکنم
ا.ت:واقعااا(ذوق زده)
جیمین:فعلا
ا.ت:خداحافظ
باورم نمیشد پارک جیمین و دیدم پشمام کرکام از شدت ذوق نمیدونم چیکار کنم سریع رفتم به سمت خونه و حمله کردم به سمت تختم و محکم با تمام توانم جیغ زدم تا ذوق مو خالی کنم(عه خودمم که)
از بس جیغ زده بودم که صدام گرفته بود و گلوم درد میکرد
جیمین ویو*
امروز رفته بودم کافه که یکم ریلکس کنم که گوشیم زنگ خورد و فهمیدم سوکجین هیونگ توی بیمارستان هست و حالش خوب نیست داشتم با عجله میرفتم که صدای یه دختری متوقفم کرد
خیلی کیوت بود وقتی منو دید شک شد
فکر کنم میشناسه منو
مثل اینکه کیف پولم افتاده بود بهم داد داشت با لکنت حرف میزد یه کیوتی زیر لب گفتم
گفت بیا عکس بندازیم و آلبوم امضا کنم ولی یه لحظه جین هیونگ یادم افتاد و گفتم نمیشه عجله دارم
دیدم ناراحت شد گفتم فردا میام که عکس بندازیم
پایان جیمین ویو*
ویو فردا*
بیدار شدم و یه چیزی خوردم و آماده شدم یه لباس کیوت پوشیدم و راهی کافه شدم
یکم منتظر موندم و یه آیس کافی خوردم که دیدم یکی اومد نشست رو صندلی
ا.ت:شما؟
جیمین:پارک جیمینم
ا.ت:آها ببخشید نشناختم (چون ماسک و کلاه داشت)
جیمین:عیب نداره
ا.ت:خ خب آلبومها مو امضا میکنید؟
جیمین:بله
ا.ت آلبوم هاشو داد تا جیمین امضا کنه
ا.ت:چیزی میخورید؟
جیمین :نه ممنون
جیمین:چند سالته و اسمت چیه و اهل کجایی؟
ا.ت:۱۷سالمه و اسمم ا.ت هست و اهل ایرانم
جیمین:با خوانوادت اومدی کره؟
ا.ت:نه تنها اومدم با کمک پدرم
جیمین:تنهایی یعنی هیچکسو نداری؟
ا.ت:نه ندارم
جیمین:میشه بپرسم به چه دلیلی اومدی کره با این سن کمت؟
ا.ت:بخاطر شما
جیمین:من؟
ا.ت:بله من شمارو خیلی دوست دارم(با خجالت),
جیمین ویو*
یعنی بخاطر اومده به کشور غریب با این سن کمش اووو گفت تنهاست دلم واسش سوخت
جیمین:...........
باورم نمیشه با چیزی که گفت یه لحظه شک بدی بهم وارد شد!
بچه ها احساس میکنم این فیکم بده بنظر شما ادامه ندم دیگه؟
چون حمایتم زیاد نمیکنید
برگشت سمتم اون پارک جیمین بود
باورم نمیشه دارم آیدل مورد علاقمو میبینم دستپاچه شدم
ا.ت:اممم چیزه ای این مال شماست (با لکنت)
جیمین:اوو ممنونم (با لحن مهربون)
ا.ت:من طرفدار شما هستم میشه عکس بندازیم و آلبوم هامو امضا کنید لطفا؟
جیمین:متاسفم اما من الان سرم خیلی شلوغه یه اتفاقی افتاده باید برم
ا.ت:باشه(لحن ناراحت)
جیمین:ولی اینجا پاتوق منه میتونی فردا بیایی تا عکس بندازیم و حرف بزنیم آلبوم هاتم امضا میکنم
ا.ت:واقعااا(ذوق زده)
جیمین:فعلا
ا.ت:خداحافظ
باورم نمیشد پارک جیمین و دیدم پشمام کرکام از شدت ذوق نمیدونم چیکار کنم سریع رفتم به سمت خونه و حمله کردم به سمت تختم و محکم با تمام توانم جیغ زدم تا ذوق مو خالی کنم(عه خودمم که)
از بس جیغ زده بودم که صدام گرفته بود و گلوم درد میکرد
جیمین ویو*
امروز رفته بودم کافه که یکم ریلکس کنم که گوشیم زنگ خورد و فهمیدم سوکجین هیونگ توی بیمارستان هست و حالش خوب نیست داشتم با عجله میرفتم که صدای یه دختری متوقفم کرد
خیلی کیوت بود وقتی منو دید شک شد
فکر کنم میشناسه منو
مثل اینکه کیف پولم افتاده بود بهم داد داشت با لکنت حرف میزد یه کیوتی زیر لب گفتم
گفت بیا عکس بندازیم و آلبوم امضا کنم ولی یه لحظه جین هیونگ یادم افتاد و گفتم نمیشه عجله دارم
دیدم ناراحت شد گفتم فردا میام که عکس بندازیم
پایان جیمین ویو*
ویو فردا*
بیدار شدم و یه چیزی خوردم و آماده شدم یه لباس کیوت پوشیدم و راهی کافه شدم
یکم منتظر موندم و یه آیس کافی خوردم که دیدم یکی اومد نشست رو صندلی
ا.ت:شما؟
جیمین:پارک جیمینم
ا.ت:آها ببخشید نشناختم (چون ماسک و کلاه داشت)
جیمین:عیب نداره
ا.ت:خ خب آلبومها مو امضا میکنید؟
جیمین:بله
ا.ت آلبوم هاشو داد تا جیمین امضا کنه
ا.ت:چیزی میخورید؟
جیمین :نه ممنون
جیمین:چند سالته و اسمت چیه و اهل کجایی؟
ا.ت:۱۷سالمه و اسمم ا.ت هست و اهل ایرانم
جیمین:با خوانوادت اومدی کره؟
ا.ت:نه تنها اومدم با کمک پدرم
جیمین:تنهایی یعنی هیچکسو نداری؟
ا.ت:نه ندارم
جیمین:میشه بپرسم به چه دلیلی اومدی کره با این سن کمت؟
ا.ت:بخاطر شما
جیمین:من؟
ا.ت:بله من شمارو خیلی دوست دارم(با خجالت),
جیمین ویو*
یعنی بخاطر اومده به کشور غریب با این سن کمش اووو گفت تنهاست دلم واسش سوخت
جیمین:...........
باورم نمیشه با چیزی که گفت یه لحظه شک بدی بهم وارد شد!
بچه ها احساس میکنم این فیکم بده بنظر شما ادامه ندم دیگه؟
چون حمایتم زیاد نمیکنید
۷.۴k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.