رمان شراب خونی🤤🍷
#شراب_خونی
#part89
شوگا:کدومتون خونش رو خورده؟
تهیونگ:من...!
شوگا:این دوران چطور پیش رفت،؟
تهیونگ:خب...چند بار سفره ی خونی کردم...خون بالا اوردم ....و...
کوک:چ..چی؟پس...پس چرا به ما نگفتی؟
تهیونگ:چون زیاد مهم نبود!
کوک:مهم نبود؟(داد)
تهیونگ:نه مهم نبود(داد)
شوگا:بس کنین!(داد).
"یکم کم شد ولی الان پارت بعد رو مینویسم"
#part89
شوگا:کدومتون خونش رو خورده؟
تهیونگ:من...!
شوگا:این دوران چطور پیش رفت،؟
تهیونگ:خب...چند بار سفره ی خونی کردم...خون بالا اوردم ....و...
کوک:چ..چی؟پس...پس چرا به ما نگفتی؟
تهیونگ:چون زیاد مهم نبود!
کوک:مهم نبود؟(داد)
تهیونگ:نه مهم نبود(داد)
شوگا:بس کنین!(داد).
"یکم کم شد ولی الان پارت بعد رو مینویسم"
۴.۶k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.