خیانت اعضا به ا. ت
خیانت اعضا به ا. ت
سوبین:ا.ت به محل کارش رفت و با خشم گفت:دروغگو! اینهمه دوست دارم همش حرف بود.. اره؟ سوبین:عزیزم.. چیشده؟ اروم باش.. بیا بریم بیرون صحبت کنیم.. اینجا نمیشه... باهم بیرون رفتن:ولم کن..!! توضیح نمیخوام.. فقط میخوام ازت جداشم.. همین.. سوبین:ببین.. من... من... ا. ت:تو چی؟ داد زد و قطرات اشک پایین اومدن.. سوبین محکم در اغوشش کشید:قول میدم .. اشتباه کردم.. دیگه تکرار نمیکنم...
یونجون:ا.ت رو دید که داره گریه میکنه:چیشده؟ سریع رفت و جلوش نشست:بیبی... منو نگاه کن... چیشده؟ ا. ت:مگه نگفتی دوسم داری؟ چیشد؟
یونجون:من... من که کاری نکردم.. ا. ت:اره.. خیانت که چیز مهمی نیست... یونجون:من.. مست.. بودم... ا. ت... نمیدونم.. اصن نفهمیدم... و بعد سریع ا. ت رو بلند کرد و تو اغوشش جا داد
بومگیو:ا.ت.. گوش کن... نرو.. صبر کن... ا. ت داد زد:چیه؟ بهونه نمیتونی پیدا کنی؟ ها؟ بومگیو فرصت حرف دوباره رو نداد و لباشو رو لبای ا. ت گذاشت
تهیون:به چشمای ا. ت زل زد:ببین.. نمیفهمم چی میگی.. من کی بهت خیانت کردم که خودم نمیدونم؟ ا. ت:چرا گیج شدی؟ دلیل نداری؟ تهیون این بار عصبانی شد:وقتی میگم کاری نکردم یعنی نکردم... وبعد معلوم شد تهیون هیچ کاری نکرده
کای:ا.ت زده به سرت؟ حتما من با خودت به تو خیانت کردم؟ چی میگیییی......
ا. ت:یعنی میگی تو کاری نکردی؟ کای مثل عروس ا. ت رو بلند کرد و بوسه ای رو گونش گذاشت:نه.. با تمام صداقتش
امیدوارم خوشتون بیاد🤍🙃اینم یکی از درخواستیاا
بازم معذرت میخوام اگه خوب نشد🙂😭
سوبین:ا.ت به محل کارش رفت و با خشم گفت:دروغگو! اینهمه دوست دارم همش حرف بود.. اره؟ سوبین:عزیزم.. چیشده؟ اروم باش.. بیا بریم بیرون صحبت کنیم.. اینجا نمیشه... باهم بیرون رفتن:ولم کن..!! توضیح نمیخوام.. فقط میخوام ازت جداشم.. همین.. سوبین:ببین.. من... من... ا. ت:تو چی؟ داد زد و قطرات اشک پایین اومدن.. سوبین محکم در اغوشش کشید:قول میدم .. اشتباه کردم.. دیگه تکرار نمیکنم...
یونجون:ا.ت رو دید که داره گریه میکنه:چیشده؟ سریع رفت و جلوش نشست:بیبی... منو نگاه کن... چیشده؟ ا. ت:مگه نگفتی دوسم داری؟ چیشد؟
یونجون:من... من که کاری نکردم.. ا. ت:اره.. خیانت که چیز مهمی نیست... یونجون:من.. مست.. بودم... ا. ت... نمیدونم.. اصن نفهمیدم... و بعد سریع ا. ت رو بلند کرد و تو اغوشش جا داد
بومگیو:ا.ت.. گوش کن... نرو.. صبر کن... ا. ت داد زد:چیه؟ بهونه نمیتونی پیدا کنی؟ ها؟ بومگیو فرصت حرف دوباره رو نداد و لباشو رو لبای ا. ت گذاشت
تهیون:به چشمای ا. ت زل زد:ببین.. نمیفهمم چی میگی.. من کی بهت خیانت کردم که خودم نمیدونم؟ ا. ت:چرا گیج شدی؟ دلیل نداری؟ تهیون این بار عصبانی شد:وقتی میگم کاری نکردم یعنی نکردم... وبعد معلوم شد تهیون هیچ کاری نکرده
کای:ا.ت زده به سرت؟ حتما من با خودت به تو خیانت کردم؟ چی میگیییی......
ا. ت:یعنی میگی تو کاری نکردی؟ کای مثل عروس ا. ت رو بلند کرد و بوسه ای رو گونش گذاشت:نه.. با تمام صداقتش
امیدوارم خوشتون بیاد🤍🙃اینم یکی از درخواستیاا
بازم معذرت میخوام اگه خوب نشد🙂😭
۶.۲k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.