عشق شیرین PART. 29
لونا ـ هی جینهو چی شد چی گفت
جینهو ـ دیروز گفت که من از بچگی دوست داشتم و به هم قول دادیم که وقتی بزرگ شدیم باهم ازدواج کنیم
لونا ـ وای یعنی الا اون روت کراش داره تو چی تو هم به اون حسی داری
جینهو ـ امرن با اون بلا هایی که سر من اورده
لونا ـ چرا اخه پسر به این مراشی
جینهو ـ نخوام دروغ بگم کراشه ولی بلاهایی که سرم اورده بخشیدنی نیست
لونا ـ مگه چیکارت کرده
جینهو ـ هر روز صبح یه پارچ اب رو سرم خالی می کرد
حتی یه بار یه عنکبوت بهم هدیه کرد
داد
لونا ـ چی 😳
ولی دیگه ساید عوض شده باشه
جینهو ـ این پسری که من میشناسم عوض بشو نیست
لونا ـ اصلا به من چه ولی از من گفتن اونو قبول کن
شرطا
ده تا لایک
ده تا کامنت
جینهو ـ دیروز گفت که من از بچگی دوست داشتم و به هم قول دادیم که وقتی بزرگ شدیم باهم ازدواج کنیم
لونا ـ وای یعنی الا اون روت کراش داره تو چی تو هم به اون حسی داری
جینهو ـ امرن با اون بلا هایی که سر من اورده
لونا ـ چرا اخه پسر به این مراشی
جینهو ـ نخوام دروغ بگم کراشه ولی بلاهایی که سرم اورده بخشیدنی نیست
لونا ـ مگه چیکارت کرده
جینهو ـ هر روز صبح یه پارچ اب رو سرم خالی می کرد
حتی یه بار یه عنکبوت بهم هدیه کرد
داد
لونا ـ چی 😳
ولی دیگه ساید عوض شده باشه
جینهو ـ این پسری که من میشناسم عوض بشو نیست
لونا ـ اصلا به من چه ولی از من گفتن اونو قبول کن
شرطا
ده تا لایک
ده تا کامنت
۶.۰k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.