به خاطر فالورلزای گلم میزارم
#تک پارتی
وقتی از عصبانیت شروع میکنی به جیغ زدن
با خونه ای مواجه شدم که فرقی با یک تویلع نداشت میدونید اگر صبحم اینه خدا بخیر کنه سعی کردم خودمو اروم کنم و رفتم ایرپاد گزاشتم تو گوشم و موزیک پلی کردم و شروع کردم به جمع کردن وسایل آخه چرا اینقدر وسیله هست دقیقااااا
پرش به چند ساعت بعد
اخیش کمر نموند برام چرا انقدر سخته جمع کردن برام البته عادیه خوب پریودم تا اومدم بشینم که صدای باز شدن در رو شنیدم و بعدش صدای باز شدن دوباره در و صدا زدن جیهوپ و تلاشش برای بیدار کردن جینهو بعد از چند دقیقه صدای خنده ها قطع شد کنجکاو شدم رفتم سمت اتاق جینهو و وارد شدم اروم به سمت سرویس بهداشتی اتاق رفتم و از تو آینه به ذوق های هوپی و جینهو نگاه کردم راستش خوشحال شدم ها ولی واقعا دوست داشتم منن تو جمعشون باشم چطور بگم حسودیم شد واقعا با صدای هوپی به خدم اومدم(علامت هوپی_ علامت ات+ علامت جینهو*)
_عه عزیزم از کی اینجایی
*سلام(سرد)
+سلام چند دقیقه اینجام خبب چخبر پسر گلم درسا چطورن چکار کردی هوم معلما راضین
*اره .اوف چقدر حرف میزنه(زیر لب ولی جوری که بشنوه)
ات ویو
بگم ناراحت نشدم دروغ گفتم آخه میدونی من برای اینکه اون تو راحتی باشه دارم به خودم فشار میارم اون نمیدونه من جه چیزایی رو تحمل میکنم نمیشه که اینجوری بگه تازشم من مامانشم
سعی کردم ناراحتیمو نشون ندم و بحثو عوض کنم
+خب بریم صبحونه درست کنیم
_ارهههه
*بابا بیا بریم حوصله ندارم
وارد آشپزخونه شدم و شروع کردم صبحونه درست کنم انقدر حواسم به حرف جینهو بود که نفهمیدم کی انگشتمو بریدم که با سوزشش به خودم اومدم و انگشتمو بردم زیر آب و شروع کردم صبحانه رو درست کنم درست کردن صبحونه تموم شد اونو رو میز چیدم و هوپی و جینهو رو صدا کردم که بعد از حدود دو دقیقه وارد اشپز شدن و سر جاشون نشستن و شروع کردم به خوردن که حواسمو دادم به جینهو که با خوردن اولین لقمه چهره خودشو جمع کرد و قاشق چنگال رو ول کرد و از میز بلند شد
*خیلی ممنون. دستپخت دوستت بهتره تازه اونم حواسش به شوهر و بچش هست (اروم )
و رفت
برگشتم و جیهوپ رو نگاه کردم که با چهره متعجبش مواجه شدم و خنده ای سر دادم اومدم بلند شم که...
خماری
ببینید دوستان الان که میبینید گزاشتم بخاطر اونی بود که گفته بود پارت جدیدو بزارم من گزاشتم لطفا روح نباشید و شرط هارو برسونید
۲۷ فالو
۲۷ کامنت
بالای ۲۰ تا لایک
تا شرط هارو نرسونید خبری از ادامه نیست
وقتی از عصبانیت شروع میکنی به جیغ زدن
با خونه ای مواجه شدم که فرقی با یک تویلع نداشت میدونید اگر صبحم اینه خدا بخیر کنه سعی کردم خودمو اروم کنم و رفتم ایرپاد گزاشتم تو گوشم و موزیک پلی کردم و شروع کردم به جمع کردن وسایل آخه چرا اینقدر وسیله هست دقیقااااا
پرش به چند ساعت بعد
اخیش کمر نموند برام چرا انقدر سخته جمع کردن برام البته عادیه خوب پریودم تا اومدم بشینم که صدای باز شدن در رو شنیدم و بعدش صدای باز شدن دوباره در و صدا زدن جیهوپ و تلاشش برای بیدار کردن جینهو بعد از چند دقیقه صدای خنده ها قطع شد کنجکاو شدم رفتم سمت اتاق جینهو و وارد شدم اروم به سمت سرویس بهداشتی اتاق رفتم و از تو آینه به ذوق های هوپی و جینهو نگاه کردم راستش خوشحال شدم ها ولی واقعا دوست داشتم منن تو جمعشون باشم چطور بگم حسودیم شد واقعا با صدای هوپی به خدم اومدم(علامت هوپی_ علامت ات+ علامت جینهو*)
_عه عزیزم از کی اینجایی
*سلام(سرد)
+سلام چند دقیقه اینجام خبب چخبر پسر گلم درسا چطورن چکار کردی هوم معلما راضین
*اره .اوف چقدر حرف میزنه(زیر لب ولی جوری که بشنوه)
ات ویو
بگم ناراحت نشدم دروغ گفتم آخه میدونی من برای اینکه اون تو راحتی باشه دارم به خودم فشار میارم اون نمیدونه من جه چیزایی رو تحمل میکنم نمیشه که اینجوری بگه تازشم من مامانشم
سعی کردم ناراحتیمو نشون ندم و بحثو عوض کنم
+خب بریم صبحونه درست کنیم
_ارهههه
*بابا بیا بریم حوصله ندارم
وارد آشپزخونه شدم و شروع کردم صبحونه درست کنم انقدر حواسم به حرف جینهو بود که نفهمیدم کی انگشتمو بریدم که با سوزشش به خودم اومدم و انگشتمو بردم زیر آب و شروع کردم صبحانه رو درست کنم درست کردن صبحونه تموم شد اونو رو میز چیدم و هوپی و جینهو رو صدا کردم که بعد از حدود دو دقیقه وارد اشپز شدن و سر جاشون نشستن و شروع کردم به خوردن که حواسمو دادم به جینهو که با خوردن اولین لقمه چهره خودشو جمع کرد و قاشق چنگال رو ول کرد و از میز بلند شد
*خیلی ممنون. دستپخت دوستت بهتره تازه اونم حواسش به شوهر و بچش هست (اروم )
و رفت
برگشتم و جیهوپ رو نگاه کردم که با چهره متعجبش مواجه شدم و خنده ای سر دادم اومدم بلند شم که...
خماری
ببینید دوستان الان که میبینید گزاشتم بخاطر اونی بود که گفته بود پارت جدیدو بزارم من گزاشتم لطفا روح نباشید و شرط هارو برسونید
۲۷ فالو
۲۷ کامنت
بالای ۲۰ تا لایک
تا شرط هارو نرسونید خبری از ادامه نیست
۳.۶k
۲۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.