ناظم مدرسمون
ناظم مدرسمون
یک ماشین شاستی بلند داره.
وقتی میری خودتو تو ماشین
میبینی کوچیک میشی با خنده دار دوستم رفت خودش رو تو ماشیش ببینه گفت تیارا بچه ها بیاین اینجا خیلی خوبه رفتیم سرش بالا سرم بود سرم رو بردم بالا سرم خورد به چونش دهنش خون اومد دستمال کاغذی براش اوردم اما ۱۰۰تا فوش ناموسی بارم اورد اما من چیزی بهش نگفتم گفتم من بخاطرش جونمو براش فدا می کنم بخش پیام دادم باهام قهر کرد ولی در حال حاضر همیشه انلاینه تا دید من انلاین شدم سری گوشیش رو خاموش کرد اخرین بازدید شد🥺🥺
یک ماشین شاستی بلند داره.
وقتی میری خودتو تو ماشین
میبینی کوچیک میشی با خنده دار دوستم رفت خودش رو تو ماشیش ببینه گفت تیارا بچه ها بیاین اینجا خیلی خوبه رفتیم سرش بالا سرم بود سرم رو بردم بالا سرم خورد به چونش دهنش خون اومد دستمال کاغذی براش اوردم اما ۱۰۰تا فوش ناموسی بارم اورد اما من چیزی بهش نگفتم گفتم من بخاطرش جونمو براش فدا می کنم بخش پیام دادم باهام قهر کرد ولی در حال حاضر همیشه انلاینه تا دید من انلاین شدم سری گوشیش رو خاموش کرد اخرین بازدید شد🥺🥺
۲.۲k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.