pr3۳ s2
pr3۳ s2
تهیونگ ویو
از وقتی کوک باهام قهر کرده دوسال میگذره !
نمیدونم واقا چطور زندم !
هر ثانیه که میگذره بیشتر نابود میشم .
اون باهام قهره بخواطر یه چیز مسخره !
حتی حاظر نیست کنارم بشینه! این خیلی نابود کنندس.
خیلی سخته که تظاهر کنم برام مهم نیست!
ا.ت هم خب جای خود
برای جیمین یهو یه پیام اومد!
گوشیو گرفتم نگاه کردم ا.ت بود!
گفت ساعت ۲ شب 🌃 کنار در فلان هتل منتظر باش !
ممکن بود که یه تله باشه و اخرش نوشته بود تنهایی بیا !
پیام رو پاک کردم و ادرس رو حفظ کردم .
نامجون وقتی گفت که مثل اینکه اونا خیلی تحت تأثیر قدرتش قرار نگرفتن هممون تعجب کردیم!
گفتم مگه اونان که باید تحت تأثیر قرار بگیرن فقط نیازه نفس بکشن مگه اینطوری نیست؟
گفت چرا ولی حتی نتونستم نزدیک اون خونه بشم
احتمالا تلسم شده بود
گفتم ایکاش یکی مون میتونست پرواز کنه هعی!
رفتیم بخوابیم .
((ساعت ۱:۴۹ شب))
رفتم یکی از لباس های چرمیه جیمین که ا.ت دیده بود پوشیدم شلوارش برام به شدت کوتاه بود بود ! پس رفتم یکی از شلوار های چرمی خودم رو پوشیدم .
رفتم کنار یکی از کوچه هایی که روبهرو اون بود تو سایه قایم شدم سیاه سیاه بودم پس معلوم نبودم.
ساعت ۲:۰۶ یه دختر اومد دم در هتل پیراهن نازک تنش بود تقریبا داشت میلرزید تو اون هوا روش رو برگردوند دیدم ا.ت بود!
هی داشت اینور اون ور رو نگاه میکرد گوشیه جیمین رو تو جیب کت چرمش پیدا کردم که دیدم ا.ت پیام داده: کجایی؟ نمیای؟
_همین جام
_کجا؟
_توی سایه
_از کی تاحالا یاد گرفتی تو سایه نامرئی بشی؟
_از وقتی ۵ سالم بود
_هوسوکی؟؟
_نه واقا
_ پس خودتو نشون بده
ماسک زده بودم و صورتم معلوم نبود .
من تو تغلید صدا هم خوبم پس مشکلی نیست .
رفتم جلو و دستم رو گذاشتم رو شونش غافلگیر شد !
سریع برگشت وقتی منو دید سریع بغلم کرد داشتم خفه میشدم!
گفتم ا.ت ا.ت دارم خفه میشم.
ولم کرد دستشو کرد زید کت چرمیم روی کمرم و دوباره بغلم کرد گفت خیلی سردمه جیمین شیی اخی چقدر گرمیی
گفتم باشه بسه دیگه!
گفت نمیشه همینطوری حرف بزنیم من دارم منجمد میشم هوففف !
خواستم کت رو در بیارم ولی به این نتیجه رسیدم که خودمم سردم میشه پس قبول کردم .
گفتم اون مرده گفت سه روز دیگه چرا الان اینجایی؟
گفت از وقتی از اوجای عجیب غریب اومدم مستقیم اومدیم کره تو باهاش حرف زدی؟؟
گفتم هممون باهاش حرف زدیم .
گفت خیلی مهربونه و کمی سخت گیر!
مهربون ؟ کمی سخت گیر؟ ینی چی؟
تهیونگ ویو
از وقتی کوک باهام قهر کرده دوسال میگذره !
نمیدونم واقا چطور زندم !
هر ثانیه که میگذره بیشتر نابود میشم .
اون باهام قهره بخواطر یه چیز مسخره !
حتی حاظر نیست کنارم بشینه! این خیلی نابود کنندس.
خیلی سخته که تظاهر کنم برام مهم نیست!
ا.ت هم خب جای خود
برای جیمین یهو یه پیام اومد!
گوشیو گرفتم نگاه کردم ا.ت بود!
گفت ساعت ۲ شب 🌃 کنار در فلان هتل منتظر باش !
ممکن بود که یه تله باشه و اخرش نوشته بود تنهایی بیا !
پیام رو پاک کردم و ادرس رو حفظ کردم .
نامجون وقتی گفت که مثل اینکه اونا خیلی تحت تأثیر قدرتش قرار نگرفتن هممون تعجب کردیم!
گفتم مگه اونان که باید تحت تأثیر قرار بگیرن فقط نیازه نفس بکشن مگه اینطوری نیست؟
گفت چرا ولی حتی نتونستم نزدیک اون خونه بشم
احتمالا تلسم شده بود
گفتم ایکاش یکی مون میتونست پرواز کنه هعی!
رفتیم بخوابیم .
((ساعت ۱:۴۹ شب))
رفتم یکی از لباس های چرمیه جیمین که ا.ت دیده بود پوشیدم شلوارش برام به شدت کوتاه بود بود ! پس رفتم یکی از شلوار های چرمی خودم رو پوشیدم .
رفتم کنار یکی از کوچه هایی که روبهرو اون بود تو سایه قایم شدم سیاه سیاه بودم پس معلوم نبودم.
ساعت ۲:۰۶ یه دختر اومد دم در هتل پیراهن نازک تنش بود تقریبا داشت میلرزید تو اون هوا روش رو برگردوند دیدم ا.ت بود!
هی داشت اینور اون ور رو نگاه میکرد گوشیه جیمین رو تو جیب کت چرمش پیدا کردم که دیدم ا.ت پیام داده: کجایی؟ نمیای؟
_همین جام
_کجا؟
_توی سایه
_از کی تاحالا یاد گرفتی تو سایه نامرئی بشی؟
_از وقتی ۵ سالم بود
_هوسوکی؟؟
_نه واقا
_ پس خودتو نشون بده
ماسک زده بودم و صورتم معلوم نبود .
من تو تغلید صدا هم خوبم پس مشکلی نیست .
رفتم جلو و دستم رو گذاشتم رو شونش غافلگیر شد !
سریع برگشت وقتی منو دید سریع بغلم کرد داشتم خفه میشدم!
گفتم ا.ت ا.ت دارم خفه میشم.
ولم کرد دستشو کرد زید کت چرمیم روی کمرم و دوباره بغلم کرد گفت خیلی سردمه جیمین شیی اخی چقدر گرمیی
گفتم باشه بسه دیگه!
گفت نمیشه همینطوری حرف بزنیم من دارم منجمد میشم هوففف !
خواستم کت رو در بیارم ولی به این نتیجه رسیدم که خودمم سردم میشه پس قبول کردم .
گفتم اون مرده گفت سه روز دیگه چرا الان اینجایی؟
گفت از وقتی از اوجای عجیب غریب اومدم مستقیم اومدیم کره تو باهاش حرف زدی؟؟
گفتم هممون باهاش حرف زدیم .
گفت خیلی مهربونه و کمی سخت گیر!
مهربون ؟ کمی سخت گیر؟ ینی چی؟
۳.۰k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.