وقتی عاشق مربیم شدم

وقتی عاشق مربیم شدم
پارت⑤

"کوک ویو "
دیدم که ا/ت با صدای خیلی بلند درو بست.

"چند ساعت بعد باشگاه تعطیل "

عاح خدایا نکنه دیه نیاد باشگا اصن اصن من چرا نگرانشم برام مهم نیست اونم یه هرزس

.
.
.
.

"ا/ت ویو"
حالم بد بود داشتم قدم میزدم که تلفنم زنگ خورد

عع اقای جی. صاب خونمه

.
.
.
+الو سلام اقای جی
_سلام

+ببخشید تورو خدا سیع میکنم تو این چند وقت پولو جور کنم

_دیه نمیخاد

+نمیخادد؟؟؟
_اره بیا وسایلتو از کوچه جم کن

+چ... چ.. چیییی.. شما وسایلمو..

_اره برو برش دار

بوب.. بوب.. بوب..

+ا.. ا.. الو... الو.. الو اقای جی

"پایان تماس"

هعب چقد من بد شانسم هعب

من جاییو ندارم که برم وایییی

"چند دقیقه بعد"

رسیدم دیدم همه وسایلام وسط کوچس وسایل های شخصیمو برداشتم گذاشتم تو کولم بقیه رو دادم سمساری برا بفروشع

الان کجا برم وایی خدایا هق

رفتم یکم تو پارک قدم زدم که خسته شدم رفتم رو یه نیمکت نشستم تا استراحت کنم