سرنوشت را میشود تغیر داد
داشتم میرفتم که نمیدونم چرا سرم گیج رفت و افتادم زمین و سیاهی مطلق
چشمام و باز کردم
اولش سیاه بود
بعدش سفید تر و سفید تر شد
که تهیونگ و دیدم
ات: تهی ونگ(دوستان جای خالی سرفه کرد
تهیونگ :ات خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟
ات : چی شد؟
تهیونگ : داشتی میرفتی که یهو بیهوش شدی و دکتر گفت تا خوب نشدی نمی تونی زیاد راه بری چون سرگیجه می گیری
ات: آهان جیمین و کوک کجان؟؟؟؟
تهیونگ: رفتن خونه
ات: مگه دوستم ندارن؟ پس چرا رفتن خونه؟ وقتی یکی یک نفر دوست داره نباید همینطور بره که
تهیونگ: ات من نمیخوام بهت بگم که اونا بدن و دوست ندارن ولی من خیلی دوست دارم نمیتونم ببینم اینطوری شدی پس لطفا با من باش التماس میکنم ات شاید باورت نشه ولی از روز اول دیوونت شدم ات خواه
ات: شیششش🤫🤫🤫🤫
که لبام و گزاشتم رو لباش و اومدم پس بکشم که دستشو گزاشت پشت گردنم و مک میزد که نفس کم آورد و جدا شد
تهیونگ: این شروع یک رابطه ی طولانی
ات : اوهوم
که تهیونگ دوباره شروع کرد به بوسیدن لبام
ات: بسه ( با خنده)
که دکتر اومد
دکتر: خب خانم چوی ات
تهیونگ: کیم ات
دکتر : ام حالا هرچی شما تا
۲ ساعت دیگه مرخص میشین
ات: مرسی دکتر
دکتر : خواهش میکنم خانوم چوی ببخشید خانم کیم
تهیونگ: بهت میاد خانم کیم باشی
ات: جدی؟
تهیونگ: آره
۱ ساعت ۳۰ دقیقه بعد
ات: خب برو بیرون
تهیونگ: چرا؟
ات :چون نیم ساعت دیگه مرخص میشم باید لباس عوض کنم
چشمام و باز کردم
اولش سیاه بود
بعدش سفید تر و سفید تر شد
که تهیونگ و دیدم
ات: تهی ونگ(دوستان جای خالی سرفه کرد
تهیونگ :ات خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟
ات : چی شد؟
تهیونگ : داشتی میرفتی که یهو بیهوش شدی و دکتر گفت تا خوب نشدی نمی تونی زیاد راه بری چون سرگیجه می گیری
ات: آهان جیمین و کوک کجان؟؟؟؟
تهیونگ: رفتن خونه
ات: مگه دوستم ندارن؟ پس چرا رفتن خونه؟ وقتی یکی یک نفر دوست داره نباید همینطور بره که
تهیونگ: ات من نمیخوام بهت بگم که اونا بدن و دوست ندارن ولی من خیلی دوست دارم نمیتونم ببینم اینطوری شدی پس لطفا با من باش التماس میکنم ات شاید باورت نشه ولی از روز اول دیوونت شدم ات خواه
ات: شیششش🤫🤫🤫🤫
که لبام و گزاشتم رو لباش و اومدم پس بکشم که دستشو گزاشت پشت گردنم و مک میزد که نفس کم آورد و جدا شد
تهیونگ: این شروع یک رابطه ی طولانی
ات : اوهوم
که تهیونگ دوباره شروع کرد به بوسیدن لبام
ات: بسه ( با خنده)
که دکتر اومد
دکتر: خب خانم چوی ات
تهیونگ: کیم ات
دکتر : ام حالا هرچی شما تا
۲ ساعت دیگه مرخص میشین
ات: مرسی دکتر
دکتر : خواهش میکنم خانوم چوی ببخشید خانم کیم
تهیونگ: بهت میاد خانم کیم باشی
ات: جدی؟
تهیونگ: آره
۱ ساعت ۳۰ دقیقه بعد
ات: خب برو بیرون
تهیونگ: چرا؟
ات :چون نیم ساعت دیگه مرخص میشم باید لباس عوض کنم
۱۴.۳k
۰۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.