اونی چان من گیسوکمنده☆18
*ا/ت جان با ناهویا به سمت خانه ا/ت حالا چرا؟ نمیدونیم شابد ناهویا میخواد برسونتش*
ا/ت: خب پس
ناهویا: پس؟
ا/ت: هیچی 🥰
ناهویا: درسته
*میرسن دم در خونه ا/ت اینا(ا/ت اینا چیهههه خونه باجی ژون و مامانش 😦)*
ا/ت: مرسیی که باهام اومدی ناهویا
ناهویا: تشکرنیاز نیست
*ا/ت جان موهای فر این پشمک را ناز میکند (مینمازد)*
*ناهویا سرخ میشه*
ا/ت: بعدا میبینمت
*میره تو خونه*
●واکنش صادقانه ناهویا: وییویویوویویوویی ویویویی کیایتیتتیتتیویویویویوووی●
*فردا که میشههه باجی و ا/ت میرن تومان یعنی میرن مقر تومان؟ اره فک کنم😔*
*اینجااا وقتی که میرسن باجی و ا/ت دوباره دعواشون میشه بعد باجی برای همین الکی طور ا/ت رو هول میده و ا/ت جان تعادلش از دست میده میوفته رو ناهویا که پشتت وایستاده بود و با سویا حرف میزد🤡*
ا/ت: ببخشید ناهویا
*ا/ت جان یهو میبینه با صورت ناهویا چن سانتی متر فاصله داره بدبختا خشکشون زده😔*
باجی: چیفویو میبینی ملکه تومان چقد شل و وله؟
چیفویو: بله باجی سان... نه چیز یعنی نه باجی سان
*ناهویا که بچه سرخ شده*
ا/ت: مطمعن باش باجی موهات از ته میکنم
*ا/ت بلتد میشه میوفته دنبال باجی*
ا/ت: بیا اینجا الدنگگگگگ
باجی: ملکه شلللللل
ا/ت: کووووووووو***وننننننیننییییبببببب
باجی: هار هار هار
*ناهویا بنده خدا هنوز تو شوکه سرخه*
________
ببخشید کمه میدونم چون هم دستام درد میکنن هم دارم راجب سناریو اتک ان تایتان فکرمیکنم که چجوری شروع کنم و اینا مغزم دیگه نمیکشه ببخشید :')🦦
ا/ت: خب پس
ناهویا: پس؟
ا/ت: هیچی 🥰
ناهویا: درسته
*میرسن دم در خونه ا/ت اینا(ا/ت اینا چیهههه خونه باجی ژون و مامانش 😦)*
ا/ت: مرسیی که باهام اومدی ناهویا
ناهویا: تشکرنیاز نیست
*ا/ت جان موهای فر این پشمک را ناز میکند (مینمازد)*
*ناهویا سرخ میشه*
ا/ت: بعدا میبینمت
*میره تو خونه*
●واکنش صادقانه ناهویا: وییویویوویویوویی ویویویی کیایتیتتیتتیویویویویوووی●
*فردا که میشههه باجی و ا/ت میرن تومان یعنی میرن مقر تومان؟ اره فک کنم😔*
*اینجااا وقتی که میرسن باجی و ا/ت دوباره دعواشون میشه بعد باجی برای همین الکی طور ا/ت رو هول میده و ا/ت جان تعادلش از دست میده میوفته رو ناهویا که پشتت وایستاده بود و با سویا حرف میزد🤡*
ا/ت: ببخشید ناهویا
*ا/ت جان یهو میبینه با صورت ناهویا چن سانتی متر فاصله داره بدبختا خشکشون زده😔*
باجی: چیفویو میبینی ملکه تومان چقد شل و وله؟
چیفویو: بله باجی سان... نه چیز یعنی نه باجی سان
*ناهویا که بچه سرخ شده*
ا/ت: مطمعن باش باجی موهات از ته میکنم
*ا/ت بلتد میشه میوفته دنبال باجی*
ا/ت: بیا اینجا الدنگگگگگ
باجی: ملکه شلللللل
ا/ت: کووووووووو***وننننننیننییییبببببب
باجی: هار هار هار
*ناهویا بنده خدا هنوز تو شوکه سرخه*
________
ببخشید کمه میدونم چون هم دستام درد میکنن هم دارم راجب سناریو اتک ان تایتان فکرمیکنم که چجوری شروع کنم و اینا مغزم دیگه نمیکشه ببخشید :')🦦
۷.۳k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.